بریدههای کتاب قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره سیدحسین موسوی 1403/7/5 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 262 به خاطر داشته باشین که حتی تو بیروح ترین مکانها، چیزی تو سایه ها کمین کرده که غافلگیرتون میکنه. 0 4 سیدحسین موسوی 1403/7/1 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 254 0 13 ࡅߺ߳ߊހߊ 1403/7/5 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 358 "بخشش تنها چیزیه که همهی ما بهش احتیاج داریم رو بتونیم گذشته رو فراموش کنیم؛ حتی اگه لایقش نباشیم." 0 1 هآرو 1403/6/24 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 286 درد اگه بیش از حد باشه دیوونه ت میکنه؛ به کسی تبدیلت میکنه که نیستی. بدذاتت میکنه 0 5 ࡅߺ߳ߊހߊ 1403/7/5 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 254 زندگی ما اونجا طوریه که خیلی به همدیگه وابستهایم و در عین حال با هم خیلی بد رفتاری میکنیم. 0 1 جوونه ی سبز🌱 1403/6/28 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 2 1 5 مهتاب صانعی 1403/6/22 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 5 0 5 دراکو 1402/7/6 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 217 ازمیا ناگهان سرش را به سمت او برگرداند و با خشم گفت:« واقعا؟ تاحالا تنهایی رو اون قدر شدید حس کردی که با هر تپش قلبت روحت سوراخ شه؟ تاحالا از خورشید متنفر بودی به خاطر اینکه در میاد تا یه روز دیگه رو که پر از بی کسیه بهت تحمیل کنه؟» 3 21 سیدحسین موسوی 1403/6/31 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 59 0 4 تانیا زارعپور 1403/4/5 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 164 آزار دادن آدم ها از کشتنشون ظالمانه تره.)) 0 7 سیدحسین موسوی 1403/7/5 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 358 0 3 هآرو 1403/6/26 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 348 ظالمانه ترین کاری که میشه در حق کسی کرد، اینه که بزاری تنها غصه بخوره. 0 13 سیدحسین موسوی 1403/6/31 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 48 0 2 هستی 1403/6/24 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 8 درد اگه بیش از حد باشه دیوونت میکنه ؛ به کسی تبدیلت میکنه که نیستی ؛ بد ذاتت میکنه.» 1 9 هآرو 1403/6/23 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 127 مردم فقط تا زمانی دوست دارن که ازت یه استفاده ایی ببرن. ولی به محض اینکه چیزی بگی یا کاری کنی که دوست نداشته باشن، همه اون به به و چه چه ها تو قلب هاشون و زبون هاشون میخشکه 0 4 ࡅߺ߳ߊހߊ 1403/7/3 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 216 برای اولینبار، به جای کارهایی که ازم انتظار میرفت، شروع کردم به گفتن و انجام دادن کارهایی که خودم میخواستم. اگه قرار بود باقی پریها فقط محکومم کنن، بی اینکه براشون مهم باشه که چیکار میکنم، تصور کردم شاید بهتر باشه دلیل معتبری بهشون بدم. 0 4 سیدحسین موسوی 1403/6/29 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 25 2 20 سیدحسین موسوی 1403/7/1 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 161 0 9 DINA 1403/3/14 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 217 ازمیا به او اخطار داد:«مواضب باش. مرز بین شجاعت و حماقت مرز خیلی باریکیه.» 0 5 ࡅߺ߳ߊހߊ 1403/6/30 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 148 ولی برای رامپلاستلاسکین این گل، بهترین دوستی بود که تا آن روز داشت. گل، مانند کسانی که قدیمترها او را مسخره میکردند، هیچ وقت به خاطر لباسهایی که به تن میکرد او را دست نینداخت. گل هیچ وقت او را به خاطر تمایل زیادش به زندگی قضاوت نکرد. گل هیچوقت از او برای منافع سیاسی سوءاستفاده نکرد. گل هیچ وقت او را به خاطر اشتباهی که سالها پیش مرتکب شده بود، محکوم نکرد. گل فقط یک کار میکرد: زیباییاش را با او سهیم میشد. 0 5
بریدههای کتاب قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره سیدحسین موسوی 1403/7/5 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 262 به خاطر داشته باشین که حتی تو بیروح ترین مکانها، چیزی تو سایه ها کمین کرده که غافلگیرتون میکنه. 0 4 سیدحسین موسوی 1403/7/1 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 254 0 13 ࡅߺ߳ߊހߊ 1403/7/5 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 358 "بخشش تنها چیزیه که همهی ما بهش احتیاج داریم رو بتونیم گذشته رو فراموش کنیم؛ حتی اگه لایقش نباشیم." 0 1 هآرو 1403/6/24 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 286 درد اگه بیش از حد باشه دیوونه ت میکنه؛ به کسی تبدیلت میکنه که نیستی. بدذاتت میکنه 0 5 ࡅߺ߳ߊހߊ 1403/7/5 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 254 زندگی ما اونجا طوریه که خیلی به همدیگه وابستهایم و در عین حال با هم خیلی بد رفتاری میکنیم. 0 1 جوونه ی سبز🌱 1403/6/28 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 2 1 5 مهتاب صانعی 1403/6/22 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 5 0 5 دراکو 1402/7/6 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 217 ازمیا ناگهان سرش را به سمت او برگرداند و با خشم گفت:« واقعا؟ تاحالا تنهایی رو اون قدر شدید حس کردی که با هر تپش قلبت روحت سوراخ شه؟ تاحالا از خورشید متنفر بودی به خاطر اینکه در میاد تا یه روز دیگه رو که پر از بی کسیه بهت تحمیل کنه؟» 3 21 سیدحسین موسوی 1403/6/31 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 59 0 4 تانیا زارعپور 1403/4/5 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 164 آزار دادن آدم ها از کشتنشون ظالمانه تره.)) 0 7 سیدحسین موسوی 1403/7/5 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 358 0 3 هآرو 1403/6/26 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 348 ظالمانه ترین کاری که میشه در حق کسی کرد، اینه که بزاری تنها غصه بخوره. 0 13 سیدحسین موسوی 1403/6/31 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 48 0 2 هستی 1403/6/24 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 8 درد اگه بیش از حد باشه دیوونت میکنه ؛ به کسی تبدیلت میکنه که نیستی ؛ بد ذاتت میکنه.» 1 9 هآرو 1403/6/23 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 127 مردم فقط تا زمانی دوست دارن که ازت یه استفاده ایی ببرن. ولی به محض اینکه چیزی بگی یا کاری کنی که دوست نداشته باشن، همه اون به به و چه چه ها تو قلب هاشون و زبون هاشون میخشکه 0 4 ࡅߺ߳ߊހߊ 1403/7/3 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 216 برای اولینبار، به جای کارهایی که ازم انتظار میرفت، شروع کردم به گفتن و انجام دادن کارهایی که خودم میخواستم. اگه قرار بود باقی پریها فقط محکومم کنن، بی اینکه براشون مهم باشه که چیکار میکنم، تصور کردم شاید بهتر باشه دلیل معتبری بهشون بدم. 0 4 سیدحسین موسوی 1403/6/29 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 25 2 20 سیدحسین موسوی 1403/7/1 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 161 0 9 DINA 1403/3/14 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 217 ازمیا به او اخطار داد:«مواضب باش. مرز بین شجاعت و حماقت مرز خیلی باریکیه.» 0 5 ࡅߺ߳ߊހߊ 1403/6/30 قصههای همیشگی؛ بازگشت ساحره کریس کالفر 4.6 18 صفحۀ 148 ولی برای رامپلاستلاسکین این گل، بهترین دوستی بود که تا آن روز داشت. گل، مانند کسانی که قدیمترها او را مسخره میکردند، هیچ وقت به خاطر لباسهایی که به تن میکرد او را دست نینداخت. گل هیچ وقت او را به خاطر تمایل زیادش به زندگی قضاوت نکرد. گل هیچوقت از او برای منافع سیاسی سوءاستفاده نکرد. گل هیچ وقت او را به خاطر اشتباهی که سالها پیش مرتکب شده بود، محکوم نکرد. گل فقط یک کار میکرد: زیباییاش را با او سهیم میشد. 0 5