بریدههای کتاب پاییز آمد 🇮🇷 • خاوَردُخت •🇵🇸 1404/1/29 پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 182 جمهوری اسلامی،جمهوری تامین دنیای شما نیست ، جمهوری تامین ایمان است !!! جمهوری امتحان الهی است برای جوان ها، مادرها وپدرها،همسران و همه تا اصحاب الجنه و اصحاب النار را از هم متمایز شوند و ... 0 9 توکلی 1404/1/5 پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 110 0 3 Panah 4 روز پیش پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 110 0 5 آلما 1404/2/17 پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 203 تمام وجود به حالش غبطه خوردم دستهایم را از زانو ،گرفتم سعی کردم بلند شوم اما نمیتوانستم انگار در مردابی غلیظ و چسبناک فرورفته بودم نمیتوانستم حرکت .کنم برای نجات خودم به سمتی چنگ می انداختم هیچ امکانی برای رهایی از بند این عشق نمی.یافتم بغضم ترکید به چشمهای نیمه باز احمد خیره شدم و خواندم گلشن جسمینده خنجر یاره سی گول گول آچوب؛ اوخ او گول گول یاره لر اوستونده خوش سنبل آچوب؛ شرح حال ائتمکلیگه هر یاره یوز مین دیل آچوب؛ اولموسان سر تا به پاگلشن خداحافظ حسین عشق بیر سوزنده اخگر من سپندم نئیلرم؛ عشق زنجیرینده محکم پایبندم ،نئیلرم؛ نه ،حبیبم نه طبیبم دردمندم نئیلرم؛ ائیلرم صبح . ر مسا،شیون خداحافظ حسین 0 7 زهرا بیابانی 1404/3/19 پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 95 نمیدانم در دنیا چه لذتی بالاتر از این است که جفتت را پیدا کنی ، بر او عاشق شوی و هرروز دلیل خوشایند تر و بهتری برای دوست داشتنش بیابی 1 5 عارفه میرسجادی 1404/3/28 پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 120 شعر هستی، بودن و کوشیدن، رفتن و پیوستن از کژی بگسستن، جان فدا کردن در راه حق است 0 2
بریدههای کتاب پاییز آمد 🇮🇷 • خاوَردُخت •🇵🇸 1404/1/29 پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 182 جمهوری اسلامی،جمهوری تامین دنیای شما نیست ، جمهوری تامین ایمان است !!! جمهوری امتحان الهی است برای جوان ها، مادرها وپدرها،همسران و همه تا اصحاب الجنه و اصحاب النار را از هم متمایز شوند و ... 0 9 توکلی 1404/1/5 پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 110 0 3 Panah 4 روز پیش پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 110 0 5 آلما 1404/2/17 پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 203 تمام وجود به حالش غبطه خوردم دستهایم را از زانو ،گرفتم سعی کردم بلند شوم اما نمیتوانستم انگار در مردابی غلیظ و چسبناک فرورفته بودم نمیتوانستم حرکت .کنم برای نجات خودم به سمتی چنگ می انداختم هیچ امکانی برای رهایی از بند این عشق نمی.یافتم بغضم ترکید به چشمهای نیمه باز احمد خیره شدم و خواندم گلشن جسمینده خنجر یاره سی گول گول آچوب؛ اوخ او گول گول یاره لر اوستونده خوش سنبل آچوب؛ شرح حال ائتمکلیگه هر یاره یوز مین دیل آچوب؛ اولموسان سر تا به پاگلشن خداحافظ حسین عشق بیر سوزنده اخگر من سپندم نئیلرم؛ عشق زنجیرینده محکم پایبندم ،نئیلرم؛ نه ،حبیبم نه طبیبم دردمندم نئیلرم؛ ائیلرم صبح . ر مسا،شیون خداحافظ حسین 0 7 زهرا بیابانی 1404/3/19 پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 95 نمیدانم در دنیا چه لذتی بالاتر از این است که جفتت را پیدا کنی ، بر او عاشق شوی و هرروز دلیل خوشایند تر و بهتری برای دوست داشتنش بیابی 1 5 عارفه میرسجادی 1404/3/28 پاییز آمد گلستان جعفریان 4.1 17 صفحۀ 120 شعر هستی، بودن و کوشیدن، رفتن و پیوستن از کژی بگسستن، جان فدا کردن در راه حق است 0 2