بریدههای کتاب پانزده زندگی اول هری آگوست مبینا 1403/11/28 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 240 اشتياقشان سادهلوحانه بود و اميدواریشان عجولانه بود و جهالتشان از دنياى بيرون رعب و وحشت بر وجود آدمى مستولى مى كرد. 0 0 امیر محمد 1403/6/4 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 109 دوستت دارم.حس میکنم باید چیزی فراتر از این حرف ها میانمان باشد، حس میکنم باید چیز بیشتری بگویم؛ اما حالا که برایت مینویسم چیزی جز این نمی توانم. کلامی ورای این جمله نیست؛ هیچ حقیقتی بزرگ تر از این نیست و ساده تر و حقیقی تراز این نیست؛ دوستت دارم. 3 18 مبینا 1403/11/22 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 54 میگویند ذهن آدمی درد را نمیتواند به خاطر بسپرد؛ من میگویم اهمیت چندانی ندارد، زیرا حتی اگر حس جسمانی از میان برود خاطره ما از وحشت پیرامونش نقص ندارد. 0 0 яσвεят 1403/12/19 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 28 0 3 امیر محمد 1403/6/9 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 550 وسط انقباضهای بدنش گفت:« خوبم خوب میشوم.» به لکنت گفتم:« دیدی؟ گفتم که دروغگویی.» 0 0 امیر محمد 1403/6/9 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 482 چیزی فکر و ذکر آدم بشه و آدم بی امان و بدون ذره ای استراحت و حواسپرتی مشغولش بشه، به میگرن منتهی میشه، نه به محصول و نتیجه. 0 1 مبینا 1403/11/23 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 130 ما فقط نزد آنان که دوست داریم باقی میمانیم. عروسکهای زیبا هستیم در دست این زندگی لعبتباز. معنای حیاتمان را باید در همین اشخاص بجوییم. به همین اشخاص باید امید ببندیم. تردید ندارم شخصی که باید این معنا را به حیات تو بدهد مییابی. 0 0
بریدههای کتاب پانزده زندگی اول هری آگوست مبینا 1403/11/28 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 240 اشتياقشان سادهلوحانه بود و اميدواریشان عجولانه بود و جهالتشان از دنياى بيرون رعب و وحشت بر وجود آدمى مستولى مى كرد. 0 0 امیر محمد 1403/6/4 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 109 دوستت دارم.حس میکنم باید چیزی فراتر از این حرف ها میانمان باشد، حس میکنم باید چیز بیشتری بگویم؛ اما حالا که برایت مینویسم چیزی جز این نمی توانم. کلامی ورای این جمله نیست؛ هیچ حقیقتی بزرگ تر از این نیست و ساده تر و حقیقی تراز این نیست؛ دوستت دارم. 3 18 مبینا 1403/11/22 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 54 میگویند ذهن آدمی درد را نمیتواند به خاطر بسپرد؛ من میگویم اهمیت چندانی ندارد، زیرا حتی اگر حس جسمانی از میان برود خاطره ما از وحشت پیرامونش نقص ندارد. 0 0 яσвεят 1403/12/19 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 28 0 3 امیر محمد 1403/6/9 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 550 وسط انقباضهای بدنش گفت:« خوبم خوب میشوم.» به لکنت گفتم:« دیدی؟ گفتم که دروغگویی.» 0 0 امیر محمد 1403/6/9 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 482 چیزی فکر و ذکر آدم بشه و آدم بی امان و بدون ذره ای استراحت و حواسپرتی مشغولش بشه، به میگرن منتهی میشه، نه به محصول و نتیجه. 0 1 مبینا 1403/11/23 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.1 7 صفحۀ 130 ما فقط نزد آنان که دوست داریم باقی میمانیم. عروسکهای زیبا هستیم در دست این زندگی لعبتباز. معنای حیاتمان را باید در همین اشخاص بجوییم. به همین اشخاص باید امید ببندیم. تردید ندارم شخصی که باید این معنا را به حیات تو بدهد مییابی. 0 0