بریدههای کتاب کافه پیانو MwBy 1403/11/4 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 46 یعنی من میمیرم برای این که کسی - حالا هر کجا که هست- عین خودش باشد وقتی که آنجا نیست. یعنی خودش را پشت ظواهری که دو پول سیاه نمیارزند مخفی نکند. یا از ترس اینکه دیگران چه قضاوتی دربارهاش میکنند؛ خودش را یکطوری که نیست جلوه ندهد. یا آن طوری که هست، خودش را بروز ندهد. 0 9 MwBy 1403/11/6 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 70 من و خیلی وقت است رسیدم به این مطلب که از خیلی جهات اینکه شکم آدمها را پر کنی شرف دارد به آنکه بخواهی تو مغز پوکشان چیزی را فرو کنی . چون بابت آنکه چیزی فرو میکنی توی شکمشان- حالا هرچه که میخواهد باشد -پول خوبی بهت میدهند. اما بابت اینکه مغزشان را پر کنی پهن هم بارت نمیکنند. لابد چون فکر میکنند به حد کافی پر هست و همینطوری هم خیلی چیز حالیشان میشود که از سرشان هم زیاد است و بیشتر از این میخواهند چه کار؟! 0 3 MwBy 1403/10/30 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 29 راستی که چقدر باید خر باشد مرد زن و بچهداری که تن بدهد به عشوهگریهای یک دخترک. 0 6 MwBy 1403/11/8 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 76 پدرها اینطوری بچههایشان را دوست دارند. یعنی تا این حد عمیق و خالصانه است عشقشان. که وقتی خودشان بدنشان یخ زده و دارند میمیرند؛ بازهم دلشان پیش بچههایشان است و فکر میکنند آنها هستند که تب دارند. 0 3 MwBy 1403/11/6 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 67 مبادا یک وقت بدهد دندانهایش را این دکترهای دیوانه سیم بیندازند. چون هرچیزی همانطوری که خدا داده خوشگل است و باید حکمتی توی کارش بوده. 0 3 MwBy 1403/11/15 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 89 قبل از همه، خودت را ببخش. 0 4 فرناز قزلباش 1402/8/25 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 45 ..... چقدر این ناجور بودن های ظاهری و این غیر مترقبه بودن ها قشنگ است. اینکه یک اسپرسو خور حرفه ای مثل علی را ببینی که گوشه یک کافه پر از خرت و پرت های دنیای مدرن؛ یک جانماز پر نقش و نگار دست دوزی شده بته جقه پهن کرده زمین و دارد نماز سر وقتش را می خواند. یعنی من که می میرم برای این که کسی_حالا هر کجا که هست_ عین خودش باشد وقتی که آنجا نیست. یعنی خودش را پشت ظواهری که دو پول سیاه نمی ارزند مخفی نکند. یا از ترس این که دیگران چه قضاوتی درباره اش می کنند؛ خودش را یک طوری که نیست جلوه ندهد. یا آن طوری که هست، خودش را بروز ندهد. 0 4 MwBy 1403/10/27 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 7 0 3 محمدرضا زاهدی 1403/12/6 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 46 من که میمیرم برای این که کسی - حالا هر کجا که هست - عین خودش باشد. یعنی خودش را پشت ظواهری که دو پول سیاه نمیارزند مخفی نکند. یا از ترس اینکه دیگران چه قضاوتی دربارهاش میکنند؛ خودش را یک طوری که نیست جلوه ندهد. یا آنطوری که هست، خودش را بروز ندهد. 0 2
بریدههای کتاب کافه پیانو MwBy 1403/11/4 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 46 یعنی من میمیرم برای این که کسی - حالا هر کجا که هست- عین خودش باشد وقتی که آنجا نیست. یعنی خودش را پشت ظواهری که دو پول سیاه نمیارزند مخفی نکند. یا از ترس اینکه دیگران چه قضاوتی دربارهاش میکنند؛ خودش را یکطوری که نیست جلوه ندهد. یا آن طوری که هست، خودش را بروز ندهد. 0 9 MwBy 1403/11/6 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 70 من و خیلی وقت است رسیدم به این مطلب که از خیلی جهات اینکه شکم آدمها را پر کنی شرف دارد به آنکه بخواهی تو مغز پوکشان چیزی را فرو کنی . چون بابت آنکه چیزی فرو میکنی توی شکمشان- حالا هرچه که میخواهد باشد -پول خوبی بهت میدهند. اما بابت اینکه مغزشان را پر کنی پهن هم بارت نمیکنند. لابد چون فکر میکنند به حد کافی پر هست و همینطوری هم خیلی چیز حالیشان میشود که از سرشان هم زیاد است و بیشتر از این میخواهند چه کار؟! 0 3 MwBy 1403/10/30 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 29 راستی که چقدر باید خر باشد مرد زن و بچهداری که تن بدهد به عشوهگریهای یک دخترک. 0 6 MwBy 1403/11/8 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 76 پدرها اینطوری بچههایشان را دوست دارند. یعنی تا این حد عمیق و خالصانه است عشقشان. که وقتی خودشان بدنشان یخ زده و دارند میمیرند؛ بازهم دلشان پیش بچههایشان است و فکر میکنند آنها هستند که تب دارند. 0 3 MwBy 1403/11/6 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 67 مبادا یک وقت بدهد دندانهایش را این دکترهای دیوانه سیم بیندازند. چون هرچیزی همانطوری که خدا داده خوشگل است و باید حکمتی توی کارش بوده. 0 3 MwBy 1403/11/15 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 89 قبل از همه، خودت را ببخش. 0 4 فرناز قزلباش 1402/8/25 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 45 ..... چقدر این ناجور بودن های ظاهری و این غیر مترقبه بودن ها قشنگ است. اینکه یک اسپرسو خور حرفه ای مثل علی را ببینی که گوشه یک کافه پر از خرت و پرت های دنیای مدرن؛ یک جانماز پر نقش و نگار دست دوزی شده بته جقه پهن کرده زمین و دارد نماز سر وقتش را می خواند. یعنی من که می میرم برای این که کسی_حالا هر کجا که هست_ عین خودش باشد وقتی که آنجا نیست. یعنی خودش را پشت ظواهری که دو پول سیاه نمی ارزند مخفی نکند. یا از ترس این که دیگران چه قضاوتی درباره اش می کنند؛ خودش را یک طوری که نیست جلوه ندهد. یا آن طوری که هست، خودش را بروز ندهد. 0 4 MwBy 1403/10/27 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 7 0 3 محمدرضا زاهدی 1403/12/6 کافه پیانو فرهاد جعفری 3.0 37 صفحۀ 46 من که میمیرم برای این که کسی - حالا هر کجا که هست - عین خودش باشد. یعنی خودش را پشت ظواهری که دو پول سیاه نمیارزند مخفی نکند. یا از ترس اینکه دیگران چه قضاوتی دربارهاش میکنند؛ خودش را یک طوری که نیست جلوه ندهد. یا آنطوری که هست، خودش را بروز ندهد. 0 2