بریدههای کتاب افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 49 یا الهه. دفتر کار وینسنت بود. بوی او را می داد. برای یک لحظه به نحو دردناکی حس کردم پدرم نمرده بود. انگار جایی در این اتاق بود، کتابی در دست داشت و خطی جدی بین ابروهایش افتاده بود. گذشته مانند تکه پاره های فولاد در تنم فرو رفت، به همان تیزی و به همان دردناکی. 0 5 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 196 عشق ترسناک بود. اینکه در برابر شخص دیگری آسیب پذیر باشی... 0 6 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 328 اعتیاد مال ضعیف هاست.) 0 10 ستایش 1404/2/31 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 194 آنقدر دلم برایش تنگ شده بود که نمیتوانستم طوری که دلم میخواست از او متنفر شوم. و بیشتر از همه به همین خاطر از او متنفر بودم. 0 7 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 50 ولی حالا اینجا، در محاصره او بودم، دلم نمی خواست هرگز از آنجا بروم. دلم می خواست روی صندلی اش مچاله شوم. دلم می خواست این جام شراب را لای پارچه ای ابریشمی بپیچم و اثر انگشت او را تا ابد نگه دارم. 0 8 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 495 رین. عامل سقوطم و ارزشمندترین حامی ام. نقطه ضعف و قوتم. بدترین دشمنم و بزرگ ترین عشقی که تا به حال شناخته بودم. همگی در یک اسم خلاصه می شدند. یک شخص. یک روح که به خوبی روح خودم می شناختم، به یک سان گیج کننده، به یک سان سرشار از نقص و کاستی. 0 7 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 347 حقیقت بی رحمانه این است که وقتی چیزی داری که به آن اهمیت می دهی، بقا دشوارتر می شود. 0 11 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 13 کسی نمی تواند زمان را متوقف کند. کسی نمیتواند مرگ را متوقف کند. 1 15 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 529 تو تنها نقطه نورانی در دامنه پهناور مرگی. تنها موجود زنده در این برهوت ویران. _وینسنت 0 7 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 532 ناگهان همه باهم رنگ حقیقت را به خود گرفتند؛ اینکه نجاتم داده بود. اینکه فلجم کرده بود. خودخواهی اش و جانفشانی اش. اینکه تلاشش را کرده بود. اینکه شکست خورده بود. و اینکه در هرصورت دوستم داشت. تمام این هارا تا آخر عمر بر دوشم حمل می کردم. و او هرگز زنده نمی شد. 0 6 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 547 عشق را به قدرت برتری می دادم. 0 8 ستایش 1404/2/31 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 216 حق با او بود. کلید، تمام زشتی ها نقطه ضعف هایی بود که حاضر نبودم به آنها نگاه کنم. 0 10 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 51 و وینسنت پدر که این ماس ماسک کوچک زمخت را که برایش درست کرده بودم، کنار ارزشمندترین متعلقاتش گذاشته بود. که با آخرین نفس هایش به من گفته بود دوستم دارد. 0 8 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 367 همه چیز من به او تعلق داشت. خونم. جسمم و روحم. تمام این ها را مدت ها پیش به او داده بودم. حتی جانم را. و حاضر بودم دوباره این کار را انجام دهم. 0 11 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 347 اهمیت دادن به یک چیز بسیار دشوارتر از اهمیت دادن به هیچ است.) 0 12 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 337 قدرت درد داره. نیازمند جانفشانیه. می خوای ای دنیا رو عوض کنی، افعی کوچولو؟ از میله ها بالا برو و ان قدر ارتفاع بگیر که دست هیچ کس بهت نرسه. 0 12 ستایش 1404/3/3 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 295 من به ترس احترام میزارم. فقط احمق ها نمیزارن. 0 8 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 111 ترس مجموعه ای از واکنش های فیزیکیه. 0 10 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 420 اعتماد کردن به شخصی دیگر ترسناک بود. ترسناک تر این بود که وقتی به اعتمادت خیانت کرده بود، دوباره به او اعتماد کنی. 0 8 ستایش 1404/3/3 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 295 من به ترس احترام میزارم. فقط احمق ها نمیزارن. 0 6
بریدههای کتاب افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 49 یا الهه. دفتر کار وینسنت بود. بوی او را می داد. برای یک لحظه به نحو دردناکی حس کردم پدرم نمرده بود. انگار جایی در این اتاق بود، کتابی در دست داشت و خطی جدی بین ابروهایش افتاده بود. گذشته مانند تکه پاره های فولاد در تنم فرو رفت، به همان تیزی و به همان دردناکی. 0 5 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 196 عشق ترسناک بود. اینکه در برابر شخص دیگری آسیب پذیر باشی... 0 6 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 328 اعتیاد مال ضعیف هاست.) 0 10 ستایش 1404/2/31 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 194 آنقدر دلم برایش تنگ شده بود که نمیتوانستم طوری که دلم میخواست از او متنفر شوم. و بیشتر از همه به همین خاطر از او متنفر بودم. 0 7 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 50 ولی حالا اینجا، در محاصره او بودم، دلم نمی خواست هرگز از آنجا بروم. دلم می خواست روی صندلی اش مچاله شوم. دلم می خواست این جام شراب را لای پارچه ای ابریشمی بپیچم و اثر انگشت او را تا ابد نگه دارم. 0 8 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 495 رین. عامل سقوطم و ارزشمندترین حامی ام. نقطه ضعف و قوتم. بدترین دشمنم و بزرگ ترین عشقی که تا به حال شناخته بودم. همگی در یک اسم خلاصه می شدند. یک شخص. یک روح که به خوبی روح خودم می شناختم، به یک سان گیج کننده، به یک سان سرشار از نقص و کاستی. 0 7 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 347 حقیقت بی رحمانه این است که وقتی چیزی داری که به آن اهمیت می دهی، بقا دشوارتر می شود. 0 11 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 13 کسی نمی تواند زمان را متوقف کند. کسی نمیتواند مرگ را متوقف کند. 1 15 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 529 تو تنها نقطه نورانی در دامنه پهناور مرگی. تنها موجود زنده در این برهوت ویران. _وینسنت 0 7 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 532 ناگهان همه باهم رنگ حقیقت را به خود گرفتند؛ اینکه نجاتم داده بود. اینکه فلجم کرده بود. خودخواهی اش و جانفشانی اش. اینکه تلاشش را کرده بود. اینکه شکست خورده بود. و اینکه در هرصورت دوستم داشت. تمام این هارا تا آخر عمر بر دوشم حمل می کردم. و او هرگز زنده نمی شد. 0 6 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 547 عشق را به قدرت برتری می دادم. 0 8 ستایش 1404/2/31 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 216 حق با او بود. کلید، تمام زشتی ها نقطه ضعف هایی بود که حاضر نبودم به آنها نگاه کنم. 0 10 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 51 و وینسنت پدر که این ماس ماسک کوچک زمخت را که برایش درست کرده بودم، کنار ارزشمندترین متعلقاتش گذاشته بود. که با آخرین نفس هایش به من گفته بود دوستم دارد. 0 8 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 367 همه چیز من به او تعلق داشت. خونم. جسمم و روحم. تمام این ها را مدت ها پیش به او داده بودم. حتی جانم را. و حاضر بودم دوباره این کار را انجام دهم. 0 11 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 347 اهمیت دادن به یک چیز بسیار دشوارتر از اهمیت دادن به هیچ است.) 0 12 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 337 قدرت درد داره. نیازمند جانفشانیه. می خوای ای دنیا رو عوض کنی، افعی کوچولو؟ از میله ها بالا برو و ان قدر ارتفاع بگیر که دست هیچ کس بهت نرسه. 0 12 ستایش 1404/3/3 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 295 من به ترس احترام میزارم. فقط احمق ها نمیزارن. 0 8 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 111 ترس مجموعه ای از واکنش های فیزیکیه. 0 10 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 420 اعتماد کردن به شخصی دیگر ترسناک بود. ترسناک تر این بود که وقتی به اعتمادت خیانت کرده بود، دوباره به او اعتماد کنی. 0 8 ستایش 1404/3/3 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.8 3 صفحۀ 295 من به ترس احترام میزارم. فقط احمق ها نمیزارن. 0 6