بریدههای کتاب افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 347 اهمیت دادن به یک چیز بسیار دشوارتر از اهمیت دادن به هیچ است.) 0 12 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 337 قدرت درد داره. نیازمند جانفشانیه. می خوای ای دنیا رو عوض کنی، افعی کوچولو؟ از میله ها بالا برو و ان قدر ارتفاع بگیر که دست هیچ کس بهت نرسه. 0 12 ستایش 1404/3/3 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 295 من به ترس احترام میزارم. فقط احمق ها نمیزارن. 0 9 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 111 ترس مجموعه ای از واکنش های فیزیکیه. 0 11 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 420 اعتماد کردن به شخصی دیگر ترسناک بود. ترسناک تر این بود که وقتی به اعتمادت خیانت کرده بود، دوباره به او اعتماد کنی. 0 9 ستایش 1404/3/3 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 295 من به ترس احترام میزارم. فقط احمق ها نمیزارن. 0 6 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 534 گفتم:"دوستت دارم" چون حقیقت داشت. به رغم همه چیز، هنوز حقیقت داشت. 0 9 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 245 انسان ها برای زمان سوگواری می کنند، چون تنها ارزی است که واقعا در چنین زندگی کوتاهی اهمیت دارد. 0 8 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 531 به همین زودی بیشتر از هر زمان دیگری وحشت کرده ام. وحشت از تو و بلایی که می توانی سرم بیاوری. وحشت از دنیایی که می تواند به راحتی تو را بکشد. وحشت از خودم، که دوباره قلب شکننده دیگری به من عطا شده که می دانم نمی توانم نگهش دارم. ولی افعی کوچولو من، این فوق العاده ترین وحشت ممکن است. 0 5 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 69 هیچ چیز خطرناک تر از معامله کردن نیست. هیج وحشتی عظیم تر از آنچه خودت انتخاب می کنی، نیست. هیچ تقدیری بدتر از آنچه خودت التماسش را داری نیست. 0 6 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 503 هیچ کداممان نقص هایمان را به اختیار خود انتخاب نکرده بودیم. با این حال بخشی از وجودمان بودند. 0 7 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 335 من تمام چیزهایی بودم که از اول مقدر بود باشم: دختر پدرم. قربانی و تحت حمایت او. بزرگ ترین عشق و اسباب نابودی او. 0 8 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 528 باید نقطه ضعف هایم را مانند گوشت فاسد شده بکنم و دور بیندازم. و بافت مرده خاصی است که خیلی وقت است اجازه دادم آزارم دهد، چون ضعیف بوده ام. 0 6 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 13 پدرم هر روز در لحظات قبل از بازکردن چشم هایم، آن زمان که بین بیداری و خواب گیر می کردم، زنده بود... و بعد چشم هایم را باز می کردم و شفافیت بی رحمانه و اجتناب ناپذیر هوشیاری بر سرم آوار می شد و پدرم بار دیگر می مرد.) 0 9 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 530 آن شب با هدف کشتنت به آنجا رفتم. ولی انتظار نداشتم چنان عشق ویرانگری نسبت به تو احساس کنم. 0 7 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 194 وینسنت مرا نابود کرده بود. مرا نجات داده بود. دوستم داشته بود. خفه ام کرده بود. گمراهم کرده بود. مرا به تمام چیزهایی که بودم، تمام چیزهایی که می توانستم باشم، تبدیل کرده بود. حتی عظیم ترین بخش های قدرتم، بخش هایی که او هرگز دوست نداشت پیدایش کنم، به او تعلق داشتند. و حالا اینجا بودم و داشتم تک تک زخم هایی را که برایم به جا گذاشته بود، زیر و رو می کردم و هرچقدر هم درد داشتند، هرگز دلم نمی خواست التیام یابند، چون مال او بودند. و آن قدر دلم برایش تنگ شده بود که نمی توانستم طوری که دلم می خواست از او متنفر شوم. 0 5 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 293 بعضی وقت ها چیزهایی کوچولو سخت تر از چیزهای بزرگن.) 1 13 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 17 وینسنت در گوشم زمزمه کرد، برمیای. نشون بده چقدر قوی ای. چشم هایم را محکم بستم. دلم می خواست به این صدا تکیه کنم. ولی مثل همیشه محو شد و دیدم پدرم بار دیگر مرده. 0 9 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 548 چیزی به اسم عشق بدون ترس نداشتیم؛ عشق بدون آسیب پذیری؛ عشق بدون ریسک. 0 6 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 530 من به آنجا آمدم تا بزرگ ترین نقطه ضعفم را نابود کنم و به جای آن حالا قلبم را پیشکشش می کنم.) 0 4
بریدههای کتاب افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 347 اهمیت دادن به یک چیز بسیار دشوارتر از اهمیت دادن به هیچ است.) 0 12 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 337 قدرت درد داره. نیازمند جانفشانیه. می خوای ای دنیا رو عوض کنی، افعی کوچولو؟ از میله ها بالا برو و ان قدر ارتفاع بگیر که دست هیچ کس بهت نرسه. 0 12 ستایش 1404/3/3 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 295 من به ترس احترام میزارم. فقط احمق ها نمیزارن. 0 9 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 111 ترس مجموعه ای از واکنش های فیزیکیه. 0 11 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 420 اعتماد کردن به شخصی دیگر ترسناک بود. ترسناک تر این بود که وقتی به اعتمادت خیانت کرده بود، دوباره به او اعتماد کنی. 0 9 ستایش 1404/3/3 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 295 من به ترس احترام میزارم. فقط احمق ها نمیزارن. 0 6 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 534 گفتم:"دوستت دارم" چون حقیقت داشت. به رغم همه چیز، هنوز حقیقت داشت. 0 9 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 245 انسان ها برای زمان سوگواری می کنند، چون تنها ارزی است که واقعا در چنین زندگی کوتاهی اهمیت دارد. 0 8 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 531 به همین زودی بیشتر از هر زمان دیگری وحشت کرده ام. وحشت از تو و بلایی که می توانی سرم بیاوری. وحشت از دنیایی که می تواند به راحتی تو را بکشد. وحشت از خودم، که دوباره قلب شکننده دیگری به من عطا شده که می دانم نمی توانم نگهش دارم. ولی افعی کوچولو من، این فوق العاده ترین وحشت ممکن است. 0 5 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 69 هیچ چیز خطرناک تر از معامله کردن نیست. هیج وحشتی عظیم تر از آنچه خودت انتخاب می کنی، نیست. هیچ تقدیری بدتر از آنچه خودت التماسش را داری نیست. 0 6 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 503 هیچ کداممان نقص هایمان را به اختیار خود انتخاب نکرده بودیم. با این حال بخشی از وجودمان بودند. 0 7 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 335 من تمام چیزهایی بودم که از اول مقدر بود باشم: دختر پدرم. قربانی و تحت حمایت او. بزرگ ترین عشق و اسباب نابودی او. 0 8 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 528 باید نقطه ضعف هایم را مانند گوشت فاسد شده بکنم و دور بیندازم. و بافت مرده خاصی است که خیلی وقت است اجازه دادم آزارم دهد، چون ضعیف بوده ام. 0 6 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 13 پدرم هر روز در لحظات قبل از بازکردن چشم هایم، آن زمان که بین بیداری و خواب گیر می کردم، زنده بود... و بعد چشم هایم را باز می کردم و شفافیت بی رحمانه و اجتناب ناپذیر هوشیاری بر سرم آوار می شد و پدرم بار دیگر می مرد.) 0 9 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 530 آن شب با هدف کشتنت به آنجا رفتم. ولی انتظار نداشتم چنان عشق ویرانگری نسبت به تو احساس کنم. 0 7 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 194 وینسنت مرا نابود کرده بود. مرا نجات داده بود. دوستم داشته بود. خفه ام کرده بود. گمراهم کرده بود. مرا به تمام چیزهایی که بودم، تمام چیزهایی که می توانستم باشم، تبدیل کرده بود. حتی عظیم ترین بخش های قدرتم، بخش هایی که او هرگز دوست نداشت پیدایش کنم، به او تعلق داشتند. و حالا اینجا بودم و داشتم تک تک زخم هایی را که برایم به جا گذاشته بود، زیر و رو می کردم و هرچقدر هم درد داشتند، هرگز دلم نمی خواست التیام یابند، چون مال او بودند. و آن قدر دلم برایش تنگ شده بود که نمی توانستم طوری که دلم می خواست از او متنفر شوم. 0 5 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 293 بعضی وقت ها چیزهایی کوچولو سخت تر از چیزهای بزرگن.) 1 13 Emperor of the book 1404/3/27 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 17 وینسنت در گوشم زمزمه کرد، برمیای. نشون بده چقدر قوی ای. چشم هایم را محکم بستم. دلم می خواست به این صدا تکیه کنم. ولی مثل همیشه محو شد و دیدم پدرم بار دیگر مرده. 0 9 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 548 چیزی به اسم عشق بدون ترس نداشتیم؛ عشق بدون آسیب پذیری؛ عشق بدون ریسک. 0 6 Emperor of the book 1404/3/28 افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده جلد 2 کریسا برودبنت 4.7 6 صفحۀ 530 من به آنجا آمدم تا بزرگ ترین نقطه ضعفم را نابود کنم و به جای آن حالا قلبم را پیشکشش می کنم.) 0 4