بریده‌ای از کتاب افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده اثر کریسا برودبنت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 17

وینسنت در گوشم زمزمه کرد، برمیای. نشون بده چقدر قوی ای. چشم هایم را محکم بستم. دلم می خواست به این صدا تکیه کنم. ولی مثل همیشه محو شد و دیدم پدرم بار دیگر مرده.

وینسنت در گوشم زمزمه کرد، برمیای. نشون بده چقدر قوی ای. چشم هایم را محکم بستم. دلم می خواست به این صدا تکیه کنم. ولی مثل همیشه محو شد و دیدم پدرم بار دیگر مرده.

42

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.