بریده کتابهای زندانی 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/14 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 170 «الان ۱۰ ساله که ندیدمت. تو اون مدت، به اندازه کافی با ادمهای دیگه آشنا شدم، ولی رابطمون هیچ وقت به جایی نرسید، یعنی نمیتونست برسه. دلیلشم این بود که هیچ وقت نتونستم از فکرت بیرون بیام. با هر کسی که قرار میذاشتم، در حقش ظلم کرده بودم» سیب گلویش بالا و پایین میرود. «حسی که به تو دارم... به هیچکس دیگه نداشتم» 0 2 کتابدار کوچولو 1403/6/24 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 174 آدم ها وقتی عصبی و ناراحت هستند، کارهای احمقانه میکنند. 0 11 نرگس🌱 1403/2/25 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 17 نمیفهمم چطور میشود یک نفر را این قدر دوست داشته باشی و این قدر دلت بخواهد خفه اش کنی:) 0 15 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/13 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 20 مشکل بزرگ شدن بچهها این است که میفهمند چیزهایی هست که نمیتوانی قولی دربارهشان بدهی. 0 4 نرگس🌱 1403/2/26 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 104 بعضی وقت ها آدما از همدیگه خوششون نمیاد ، اما خیلی زور داره که تو ^^زندانی^^باشی و اونی که ازت خوشش نمیاد ^^زندانبان 0 16 کتابدار کوچولو 1403/6/24 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 328 آخه میدونید،من به خاطر مامانم هر کاری میکنم. 0 22 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/14 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 215 مطمئنم اگر حرفی نزنم، وانمود میکند که ناراحت نشده، اما از درون نابود میشود. 0 4 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/15 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 254 مثل بچگیهایش روی زانویم مینشیند و حین آنکه هردو به خاطر رفتن یک نفر دیگر از زندگیمان سوگواریم، در آغوشش میگیرم. 0 4 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/14 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 135 گاهی آدمها دقیقاً همون کاری را میکنند که انتظار داری، و با این حال، باز هم ناامیدت میکنند. 0 8
بریده کتابهای زندانی 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/14 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 170 «الان ۱۰ ساله که ندیدمت. تو اون مدت، به اندازه کافی با ادمهای دیگه آشنا شدم، ولی رابطمون هیچ وقت به جایی نرسید، یعنی نمیتونست برسه. دلیلشم این بود که هیچ وقت نتونستم از فکرت بیرون بیام. با هر کسی که قرار میذاشتم، در حقش ظلم کرده بودم» سیب گلویش بالا و پایین میرود. «حسی که به تو دارم... به هیچکس دیگه نداشتم» 0 2 کتابدار کوچولو 1403/6/24 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 174 آدم ها وقتی عصبی و ناراحت هستند، کارهای احمقانه میکنند. 0 11 نرگس🌱 1403/2/25 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 17 نمیفهمم چطور میشود یک نفر را این قدر دوست داشته باشی و این قدر دلت بخواهد خفه اش کنی:) 0 15 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/13 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 20 مشکل بزرگ شدن بچهها این است که میفهمند چیزهایی هست که نمیتوانی قولی دربارهشان بدهی. 0 4 نرگس🌱 1403/2/26 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 104 بعضی وقت ها آدما از همدیگه خوششون نمیاد ، اما خیلی زور داره که تو ^^زندانی^^باشی و اونی که ازت خوشش نمیاد ^^زندانبان 0 16 کتابدار کوچولو 1403/6/24 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 328 آخه میدونید،من به خاطر مامانم هر کاری میکنم. 0 22 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/14 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 215 مطمئنم اگر حرفی نزنم، وانمود میکند که ناراحت نشده، اما از درون نابود میشود. 0 4 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/15 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 254 مثل بچگیهایش روی زانویم مینشیند و حین آنکه هردو به خاطر رفتن یک نفر دیگر از زندگیمان سوگواریم، در آغوشش میگیرم. 0 4 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/14 زندانی فریدا مک فادن 4.1 15 صفحۀ 135 گاهی آدمها دقیقاً همون کاری را میکنند که انتظار داری، و با این حال، باز هم ناامیدت میکنند. 0 8