بریدهای از کتاب زندانی اثر فریدا مک فادن
1403/6/14
4.1
15
صفحۀ 170
«الان ۱۰ ساله که ندیدمت. تو اون مدت، به اندازه کافی با ادمهای دیگه آشنا شدم، ولی رابطمون هیچ وقت به جایی نرسید، یعنی نمیتونست برسه. دلیلشم این بود که هیچ وقت نتونستم از فکرت بیرون بیام. با هر کسی که قرار میذاشتم، در حقش ظلم کرده بودم» سیب گلویش بالا و پایین میرود. «حسی که به تو دارم... به هیچکس دیگه نداشتم»
«الان ۱۰ ساله که ندیدمت. تو اون مدت، به اندازه کافی با ادمهای دیگه آشنا شدم، ولی رابطمون هیچ وقت به جایی نرسید، یعنی نمیتونست برسه. دلیلشم این بود که هیچ وقت نتونستم از فکرت بیرون بیام. با هر کسی که قرار میذاشتم، در حقش ظلم کرده بودم» سیب گلویش بالا و پایین میرود. «حسی که به تو دارم... به هیچکس دیگه نداشتم»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.