بریده کتابهای عشقالگر فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 55 نمی دانم چه شد چشمهایش از گلوله مسلسل هم مرگبار تر شدند و قبل از آنکه نگاهی میان مان رد و بدل شود، جانم را از آن خودش کرد... 0 3 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 50 دل آشوبه و خیالات فقط توی ذهن آدم نیستند. فکر ها می توانند بر سر دندان بیایند و آنچنان تیزش کنند که با جویدن ناخن، بتواند یک زخم عمیق روی دست آدم بجای بگذارد... 0 4 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 58 مشکل ما همیشه این است که منتظریم تا اتفاقی بیفتد، در صورتی که می دانیم قرار نیست چیزی شود و حتی قرار نیست کسی برایمان کاری انجام دهد... 0 3 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 131 جنگ چیز خوبی نیست. نه واسه اینکه تلفات و کشته میده، جنگ عاشق رو از معشوق دور میکنه، جنگ آدم ها رو مجبور به انتظار میکنه. جنگ آدم ها رو تنها میکنه. جنگ توش شکست و نابودی داره... 0 4 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 77 سخت ترین و جانکاه ترین جنگ زمانی ست که آدمی با خودش در نبرد و پیکار است این میدان هیچ وقت بازنده و برنده ای ندارد... 0 3 فاطمه علیخانی 1403/7/24 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 11 انسان بیش از هر چیزی، در جنگ و شاید در عشق خودش را نشان میدهد. دو مقوله ای که به ظاهر ربطی به هم ندارند، اما در واقعیت شباهت های فراوانی دارند. هر دو با اراده و آمادگی آغاز می شوند و خدا می داند پس از به بار آوردن چه ویرانی هایی به پایان می رسند. 0 4 فاطمه 1403/3/25 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 18 دیگر تنها جایی که میتوانستم صدای دوستانم را بشنوم، فیلمها بود و تنها جایی که میتوانستم لبخندشان را ببینم، عکسهایی که چند سال اخیر باهم گرفته بودیم. همهشان رفته بودند. همه رفته بودند و نمیدانم چرا من همچنان مانده بودم؟! 0 4 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 29 برای زخمی شدن حتما که نباید گلوله بخوری و خون از بدنت بره. یه سری زخم ها نا مرئی ان. کافیه یه بار وارد میدون جنگ بشی، بعد از اون دیگه سالم نیستی. میشی جنگ زده!... 0 4 فاطمه علیخانی 1403/7/28 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 11 آدم ها مانند اثر انگشت هایشان متفاوت اند، زخم هایشان هم همینطور. شاید به همین دلیل ساده است که هیچ وقت واقعا نمی توان "درد" را به کسی حالی کرد... 0 6 فاطمه علیخانی 1403/7/24 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 11 به نظرم، هم جنگ و هم عشق برای تصاحب اند: اولی برای تصاحب اراضی و دومی برای تصاحب قلب... 0 6 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 81 آدم ها گاهی جوری در لحظه ها گم می شوند که همه چیز را فراموش میکنند. یادشان می رود فرصت کنار هم بودنشان بسیار محدود است. یادشان می رود آن ثانیه هایی که کسی در کنارشان ایستاده، تا ابد ادامه پیدا نمیکند... 0 4 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 77 فرساینده ترین شکل جنگ آن است که آدم میان دوراهی بماند.نداند حرف دلش را گوش بدهد یا حرف عقلش را. در این جنگ،چه قلب بر مغز آدم و چه مغز بر قلب آدم پیروز شود فرقی نمیکند. اگر برنده شوی همه آنها می برند و اگر قربانی شوی، همه با هم شکست می خورند... 0 4
بریده کتابهای عشقالگر فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 55 نمی دانم چه شد چشمهایش از گلوله مسلسل هم مرگبار تر شدند و قبل از آنکه نگاهی میان مان رد و بدل شود، جانم را از آن خودش کرد... 0 3 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 50 دل آشوبه و خیالات فقط توی ذهن آدم نیستند. فکر ها می توانند بر سر دندان بیایند و آنچنان تیزش کنند که با جویدن ناخن، بتواند یک زخم عمیق روی دست آدم بجای بگذارد... 0 4 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 58 مشکل ما همیشه این است که منتظریم تا اتفاقی بیفتد، در صورتی که می دانیم قرار نیست چیزی شود و حتی قرار نیست کسی برایمان کاری انجام دهد... 0 3 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 131 جنگ چیز خوبی نیست. نه واسه اینکه تلفات و کشته میده، جنگ عاشق رو از معشوق دور میکنه، جنگ آدم ها رو مجبور به انتظار میکنه. جنگ آدم ها رو تنها میکنه. جنگ توش شکست و نابودی داره... 0 4 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 77 سخت ترین و جانکاه ترین جنگ زمانی ست که آدمی با خودش در نبرد و پیکار است این میدان هیچ وقت بازنده و برنده ای ندارد... 0 3 فاطمه علیخانی 1403/7/24 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 11 انسان بیش از هر چیزی، در جنگ و شاید در عشق خودش را نشان میدهد. دو مقوله ای که به ظاهر ربطی به هم ندارند، اما در واقعیت شباهت های فراوانی دارند. هر دو با اراده و آمادگی آغاز می شوند و خدا می داند پس از به بار آوردن چه ویرانی هایی به پایان می رسند. 0 4 فاطمه 1403/3/25 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 18 دیگر تنها جایی که میتوانستم صدای دوستانم را بشنوم، فیلمها بود و تنها جایی که میتوانستم لبخندشان را ببینم، عکسهایی که چند سال اخیر باهم گرفته بودیم. همهشان رفته بودند. همه رفته بودند و نمیدانم چرا من همچنان مانده بودم؟! 0 4 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 29 برای زخمی شدن حتما که نباید گلوله بخوری و خون از بدنت بره. یه سری زخم ها نا مرئی ان. کافیه یه بار وارد میدون جنگ بشی، بعد از اون دیگه سالم نیستی. میشی جنگ زده!... 0 4 فاطمه علیخانی 1403/7/28 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 11 آدم ها مانند اثر انگشت هایشان متفاوت اند، زخم هایشان هم همینطور. شاید به همین دلیل ساده است که هیچ وقت واقعا نمی توان "درد" را به کسی حالی کرد... 0 6 فاطمه علیخانی 1403/7/24 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 11 به نظرم، هم جنگ و هم عشق برای تصاحب اند: اولی برای تصاحب اراضی و دومی برای تصاحب قلب... 0 6 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 81 آدم ها گاهی جوری در لحظه ها گم می شوند که همه چیز را فراموش میکنند. یادشان می رود فرصت کنار هم بودنشان بسیار محدود است. یادشان می رود آن ثانیه هایی که کسی در کنارشان ایستاده، تا ابد ادامه پیدا نمیکند... 0 4 فاطمه علیخانی 1403/8/4 عشقالگر سيده مارال بابائى 3.6 4 صفحۀ 77 فرساینده ترین شکل جنگ آن است که آدم میان دوراهی بماند.نداند حرف دلش را گوش بدهد یا حرف عقلش را. در این جنگ،چه قلب بر مغز آدم و چه مغز بر قلب آدم پیروز شود فرقی نمیکند. اگر برنده شوی همه آنها می برند و اگر قربانی شوی، همه با هم شکست می خورند... 0 4