بریده‌ای از کتاب عشقالگر اثر سيده مارال بابائى

بریدۀ کتاب

صفحۀ 55

نمی دانم چه شد چشمهایش از گلوله مسلسل هم مرگبار تر شدند و قبل از آنکه نگاهی میان مان رد و بدل شود، جانم را از آن خودش کرد...

نمی دانم چه شد چشمهایش از گلوله مسلسل هم مرگبار تر شدند و قبل از آنکه نگاهی میان مان رد و بدل شود، جانم را از آن خودش کرد...

15

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.