بریده کتابهای مگس ها حنانه علی پور 1403/1/12 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 42 بو ها و صداها ، غوغای باران بر بام ها و لرزش های نور را به حال خود می گذاشتم که در طول پیکرم بلغزند و دور تا دورم بیفتند؛ می دانستم که آن ها به دیگران تعلق دارند و من هرگز نمی توانم آن ها را خاطره های خودم بکنم، زیرا خاطره ها برای کسانی که خانه ، دام ، خدمتکار و مزرعه دارند غذاهای چربی هستند. 0 7 زهرا🌿 1402/12/29 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 35 اورست: فلسفه را کنار بگذار، خیلی اذیتم کرده است. مربی: اذیت! یعنی آزادیِ فکر به انسانها دادن، عبارت از زیان رساندن به آنهاست؟ 0 40 بتول فته پور 1403/1/4 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 95 من میخواهم فردی متعلق به جایی باشم ، آدمی در میان آدمهای دیگر. 0 41 بتول فته پور 1403/1/3 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 57 این قاعده بازی است. مردم به تو التماس میکنند که محکومشان کنی. ولی مراقب باش که فقط بر پایهی خطاهایی که برایت اعتراف میکنند دربارهشان داوری کنی: بقیه خطاها به تو مربوط نیستند، و اگر کشفشان کنی این آدمها از تو ناراضی میشوند 0 9 بتول فته پور 1403/1/4 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 93 تو را میتوانستم دوست بدارم. میتوانستم... ولی چه؟ برای دوست داشتن، برای کینه ورزیدن، باید خود را وقف کرد. 0 9 بتول فته پور 1403/1/1 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 35 اورست: فلسفه را کنار بگذار. خیلی اذیتم کرده است. آموزگار: اذیت! یعنی آزادی فکر به انسانها دادن، عبارت از زیان رساندن به آنهاست. 0 5 بتول فته پور 1403/1/3 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 67 یک زن: حالا خیلی عاقل باش و وقتی که گفتند، با دیگران گریه کن. کودک: من میترسم. زن: عزیزم ، باید ترسید. ترس بزرگ. به این ترتیب است که انسان، فردِ شریفی میشود. 0 9
بریده کتابهای مگس ها حنانه علی پور 1403/1/12 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 42 بو ها و صداها ، غوغای باران بر بام ها و لرزش های نور را به حال خود می گذاشتم که در طول پیکرم بلغزند و دور تا دورم بیفتند؛ می دانستم که آن ها به دیگران تعلق دارند و من هرگز نمی توانم آن ها را خاطره های خودم بکنم، زیرا خاطره ها برای کسانی که خانه ، دام ، خدمتکار و مزرعه دارند غذاهای چربی هستند. 0 7 زهرا🌿 1402/12/29 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 35 اورست: فلسفه را کنار بگذار، خیلی اذیتم کرده است. مربی: اذیت! یعنی آزادیِ فکر به انسانها دادن، عبارت از زیان رساندن به آنهاست؟ 0 40 بتول فته پور 1403/1/4 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 95 من میخواهم فردی متعلق به جایی باشم ، آدمی در میان آدمهای دیگر. 0 41 بتول فته پور 1403/1/3 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 57 این قاعده بازی است. مردم به تو التماس میکنند که محکومشان کنی. ولی مراقب باش که فقط بر پایهی خطاهایی که برایت اعتراف میکنند دربارهشان داوری کنی: بقیه خطاها به تو مربوط نیستند، و اگر کشفشان کنی این آدمها از تو ناراضی میشوند 0 9 بتول فته پور 1403/1/4 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 93 تو را میتوانستم دوست بدارم. میتوانستم... ولی چه؟ برای دوست داشتن، برای کینه ورزیدن، باید خود را وقف کرد. 0 9 بتول فته پور 1403/1/1 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 35 اورست: فلسفه را کنار بگذار. خیلی اذیتم کرده است. آموزگار: اذیت! یعنی آزادی فکر به انسانها دادن، عبارت از زیان رساندن به آنهاست. 0 5 بتول فته پور 1403/1/3 مگس ها ژان پل سارتر 3.9 12 صفحۀ 67 یک زن: حالا خیلی عاقل باش و وقتی که گفتند، با دیگران گریه کن. کودک: من میترسم. زن: عزیزم ، باید ترسید. ترس بزرگ. به این ترتیب است که انسان، فردِ شریفی میشود. 0 9