بریده‌های کتاب تاج دوقلوها

رن نتوانست خودداری کند و گفت: "ویلم فقط وزیر پدرم بود." یک تکه پازل دیگر را محکم سرجایش گذاشت. "پس درواقع اون به من مدیونه." انسل اخم کرد:" ولی تو اون موقع نوزاد بود." رن گفت:" آره، قابل تحسینه، مگه نه؟"

وقتی آدم چیزی رو میفهمه ، دیگه نمیتونه نادیده ش بگیره.

«شاهدخت خانم، ایرادی نداره آدم کاری رو بلد نباشه»

گنجشککم، گریه آدم ها دو علت داره، یا بخاطر عذاب وجدانه یا بخاطر ضعف!

ساحره حواس پرت با ساحره مرده فرقی ندارد!⭐

" صلح بعد از انتقام میرسه."

بهترین راه کشتن یه خاطره، اینه که آدم دیگه درباره ش حرف نزنه.

احمقانه بود که آدم به خاطر عاشق شدن زندگی اش را به باد بدهد...

بهترین راه کشتن یه خاطره، اینه که آدم دیگه درباره ش حرف نزنه.)

_گاهی اوقات عشق میتونه یه نفرین باشه. یه زندان؛ یا حکم اعدام.

تیا خندید:« صلح بعد از انتقام از راه می رسه.»

تور به او خیره نگاه کرد و گفت:« ظاهر آدم ها می تونه فریبنده باشه» او درست فهمیده بود.

وقتی آدم چیزی رو میفهمه،دیگه نمیتونه نادیده‌ش بگیره.

عشق می‌تونه نفرین باشه، یا زندون، یا حتی علت مرگ.

مواجه شدن با ناشناخته‌ها شهامت زیادی می‌خواد. "تور"

زیاد فکر کردن فقط باعث نگرانی می‌شه.

«اسم من رزه. من با خار بیگانه نیستم.»