بریده‌ کتاب‌های اندیشه در بحران: آیزایا برلین، میلتون فریدمن و جان راولز در نگاهی کوتاه

بریدۀ کتاب

صفحۀ 33

برلین به اندیشه ی عدالت اجتماعی نحوی بی اعتنایی جدی داشت. برلین در زندگی شخصی و خانوادگی خود همیشه از تمول سرمایه دارانه ی خانوادگی و درآمد ناشی از کارگزاری برای لایه ی فوقانی قدرت سیاسی برخوردار بود. اگرچه او در زندگی خود هیچگاه با فقر و کمبود و مشکل مالی روبه رو نبود، از لحاظ اندیشه و شخصیت نیز به گونه ای بود که هیچگاه احساس همدردی یا حتی توجه چندانی به اکثریت محرومان و فرودستان مالی و نیازمندان و گرسنگان نداشت. این لاقیدی غیر انسانی برلین به فقر و گرسنگی انبوهی از انسان های هم وطن و همشهری او بعضاً مورد تعجب و اعتراض دوستان وی نیز واقع می شد. زندگی نامه نویس برلین عنوان می کند که یک بار دوست دوران جوانی آیزایا، شیلا گرانت داف، برلین را بابت برج عاج نشینی و بی تفاوتی نسبت به تماشای خیل گرسنگان سرزنش کرد و «آیزایا با لحنی گزنده هشدارش داد که دارد به احساساتی گری تولستوی وار تن می دهد.» مفهوم عدالت اجتماعی در اندیشه ی برلین (مثل دیگر ایدئولوگ های نئولیبرالیسم) مورد بی توجهی و بی اعتنایی قرار دارد. حقیقت این است که برای برلین تأکید و دفاع از فردانگاری سوداگرانه ی لیبرال_سرمایه دارانه و مفهوم لیبرالی آزادی آن قدر مرکزیت دارد که تقابل این آزادی خواهیِ سودانگارانه ی سرمایه دارانه ی توأم با ظلم و بهره کشی با عدالت از نظر او نه تنها بد نیست، بلکه در چارچوب پلورالیسم ارزشی مدنظرش به منزله ی نشانه ای از کثرت و تفاوت و تقابل ارزشها کاملاً مقبول و پذیرفتنی است.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 97

میلتون فریدمن، در مقام یک اقتصاددان نئولیبرالیست، به رغم همه ی شعارهایی که در خصوص آزادی و حقوق انسانی سر می دهد، مشاور همفکر و همدست مستبدان خشنی چون ژنرال پینوشه(حاکم نظامی شیلی که از طریق کودتای آمریکایی ها به قدرت رسید و به عنوان یک دیکتاتور نظامی دست نشانده ی آمریکا و در جهت تأمین منافع تراست های سرمایه داری آمریکایی و اروپایی با خشونت و سرکوب خونین بر شیلی حکومت می کرد. پینوشه نزد مردم شیلی و همۀ جهانیان شخصیتی به شدت منفور است) بود. او برای پیشبرد سیاست های ویرانگر نئولیبرالیستی اش، که موجب خانه خرابی میلیون ها نفر در سراسر جهان شده است، معتقد به اجرای دکترین شوک بود. او و هم فکرانش معتقدند که با اجرای دکترینِ شوک جامعه آن چنان اسیر حالت انفعالی می شود که امکان هر نوع مقاومت در برابر فشارهای اقتصادی ویرانگر سیاست های نئولیبرالی را از دست می دهد و همه ی ساختارهای آن دچار فروپاشی می شود و آن گاه آماده است که تسلیم تغییرات و دگرگونی های مورد نظر اقتصاددانان نئولیبرالیست شود.

0