بریده‌های کتاب گزیده شعر محمد شمس لنگرودی

باد می‌وزد میوه نمی‌داند زمان افتادن او امروز است

چرا همگان را نبخشم چرا از خاطر نبرم زخم‌ها را؟ من که فراموش خواهم کرد نشانی خانه‌ام چهره کودکم و تلفظ نامم را از دهانت و شعله که بر باد خواهد رفت...

و شعر داستان پرنده‌ای است که پرواز را دوست دارد و بالی ندارد

آن‌ها که حرف می‌زنند می‌فهمم من که حرف می‌زنم خیره نگاهم می‌کنند تنهایم.