بریدههای کتاب حومه ی سکوت اژدهای کتاب 1403/5/30 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 135 مادرم میگه اگه بخوای همراه امواج حرکت کنی، دیر یا زود از آبشار سقوط میکنی. 0 4 اژدهای کتاب 1403/5/28 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 20 رویای عجیبی بود. ماتروشکا شده بود؛ ماتروشکایی که از هم شکافته شد و از دلش ماتروشکای دیگری بیرون آمد که از خودش بزرگتر بود. 0 0 زهرا سادات گوهری 1403/7/3 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 135 0 5 اژدهای کتاب 1403/5/30 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 50 نمیشه به این امید بود که همیشه کسی هست که دستت رو بگیره یا تو رو روی دوشش بذاره. همیشه وقتی وقتش برسه، تحمل بالا میره. مثل گیست که یک دفعه سپید میشه، شونههات که خمیده میشه، چشمات که بینور و پاهات که رنجور. یکی زود، یکی دیر. فرقی نداره. برای همه هست. 0 2 اژدهای کتاب 1403/6/4 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 175 0 3 اژدهای کتاب 1403/5/28 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 5 0 0 اژدهای کتاب 1403/5/30 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 112 0 2 اژدهای کتاب 1403/6/18 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 368 0 1 اژدهای کتاب 1403/6/18 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 359 ولی از هر دیواری نمیشه با نردبان رد شد. بعضی از دیوارها رو فقط باید خراب کرد. 0 1 زهرا سادات گوهری 1403/7/2 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 91 0 3 ویانا 1403/6/3 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 181 تا وقتی خود فرد ندونه کی هست و چی هست نمیتونه ادعا شناختن بقیه رو داشته باشه. 0 1 اژدهای کتاب 1403/5/28 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 7 1 1 اژدهای کتاب 1403/6/4 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 152 ماندانا گفت: «اما اصیلزاده بودن فقط به تواناییهای ظاهری نیست. افکار و ذات باید اصیل باشن.» 0 1
بریدههای کتاب حومه ی سکوت اژدهای کتاب 1403/5/30 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 135 مادرم میگه اگه بخوای همراه امواج حرکت کنی، دیر یا زود از آبشار سقوط میکنی. 0 4 اژدهای کتاب 1403/5/28 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 20 رویای عجیبی بود. ماتروشکا شده بود؛ ماتروشکایی که از هم شکافته شد و از دلش ماتروشکای دیگری بیرون آمد که از خودش بزرگتر بود. 0 0 زهرا سادات گوهری 1403/7/3 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 135 0 5 اژدهای کتاب 1403/5/30 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 50 نمیشه به این امید بود که همیشه کسی هست که دستت رو بگیره یا تو رو روی دوشش بذاره. همیشه وقتی وقتش برسه، تحمل بالا میره. مثل گیست که یک دفعه سپید میشه، شونههات که خمیده میشه، چشمات که بینور و پاهات که رنجور. یکی زود، یکی دیر. فرقی نداره. برای همه هست. 0 2 اژدهای کتاب 1403/6/4 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 175 0 3 اژدهای کتاب 1403/5/28 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 5 0 0 اژدهای کتاب 1403/5/30 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 112 0 2 اژدهای کتاب 1403/6/18 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 368 0 1 اژدهای کتاب 1403/6/18 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 359 ولی از هر دیواری نمیشه با نردبان رد شد. بعضی از دیوارها رو فقط باید خراب کرد. 0 1 زهرا سادات گوهری 1403/7/2 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 91 0 3 ویانا 1403/6/3 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 181 تا وقتی خود فرد ندونه کی هست و چی هست نمیتونه ادعا شناختن بقیه رو داشته باشه. 0 1 اژدهای کتاب 1403/5/28 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 7 1 1 اژدهای کتاب 1403/6/4 حومه ی سکوت مریم عزیزی 3.9 10 صفحۀ 152 ماندانا گفت: «اما اصیلزاده بودن فقط به تواناییهای ظاهری نیست. افکار و ذات باید اصیل باشن.» 0 1