بریدهای از کتاب حومه ی سکوت اثر مریم عزیزی
3 روز پیش
صفحۀ 326
((اینجا با جاهای دیگه خیلی فرق داره. وقتی اینجا هستی مثل اینه که دیگه هیچ مشکلی وجود نداره و دیگه جای نگرانی برای هیچ چیز نیست.اینجا همه چیز یه شکل و یه حسه.همه چیز...همه چیز درست شبیه چشمه های آهنگینه.دقیقاً مثل چشمه های آهنگین.)) ناویناس دست روی شانه ی او گذاشت و گفت:((ما ونیساک ها همگی از اون چشمه ها زاده شدیم و دوباره به بخشی از همون چشمه ها تبدیل می شیم. اون چشمه ها مادر ما هستن. ادش،جوان ترین خواهر ما و پاک ترین و دانا ترین ماست.اون از همه ی ما به پاکی حقیقی طبیعت نزدیک تره؛همان طور که همه ی کودکان به پاکی حقیقی طبیعت نزدیک ترن و وجودشون هنوز کدرِ این دنیا نشده و نگاه شون عمیق تره. در مورد اینجا هم می شه گفت فرق زیادی با بقیه ی جاهای دنیا نداره.تنها تفاوت،در رنگ دل هاست و اینکه چه چیزی ارزش مشغول کردن افکار رو داره و چه چیزی نه. شاید اگر باقی موجودات هم قادر بودن پاکی اولیه ی دردنی شون رو حفظ کنن،نیازی به پنهان بودن هیچ رازی نبود.))
((اینجا با جاهای دیگه خیلی فرق داره. وقتی اینجا هستی مثل اینه که دیگه هیچ مشکلی وجود نداره و دیگه جای نگرانی برای هیچ چیز نیست.اینجا همه چیز یه شکل و یه حسه.همه چیز...همه چیز درست شبیه چشمه های آهنگینه.دقیقاً مثل چشمه های آهنگین.)) ناویناس دست روی شانه ی او گذاشت و گفت:((ما ونیساک ها همگی از اون چشمه ها زاده شدیم و دوباره به بخشی از همون چشمه ها تبدیل می شیم. اون چشمه ها مادر ما هستن. ادش،جوان ترین خواهر ما و پاک ترین و دانا ترین ماست.اون از همه ی ما به پاکی حقیقی طبیعت نزدیک تره؛همان طور که همه ی کودکان به پاکی حقیقی طبیعت نزدیک ترن و وجودشون هنوز کدرِ این دنیا نشده و نگاه شون عمیق تره. در مورد اینجا هم می شه گفت فرق زیادی با بقیه ی جاهای دنیا نداره.تنها تفاوت،در رنگ دل هاست و اینکه چه چیزی ارزش مشغول کردن افکار رو داره و چه چیزی نه. شاید اگر باقی موجودات هم قادر بودن پاکی اولیه ی دردنی شون رو حفظ کنن،نیازی به پنهان بودن هیچ رازی نبود.))
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.