بریدههای کتاب بعد از پایان Azin Khosravani 1404/2/20 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 12 من تمرین کردم فقط چیزهایی رو بشنوم که مستقیما خطاب به من گفته میشه و مال منه. 1 11 Azin Khosravani 1404/2/20 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 17 زادگاه آدم خوب است به شرطی که در آن زندگی نکنی. 0 4 ئەسرین 1403/11/15 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 99 ناامیدی هم که می آمد فله ای می آمد. باید سال ها می گذشت تا یاد بگیرم یأس و بدبینی و بدبختی را تفکیک کنم که هر کدام تک تک و تخصصی حمله کنند نه عمومی. 0 2 Kimia 1404/5/8 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 6 در زندگی هر کس چند نفری هستند که برای رد شدن از مرزِ ذهن ویزا لازم ندارند و خواسته و نخواسته همه جا با او هستند. لابد تا پای گور هم. 0 9 Kimia 1404/5/10 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 71 آدمها گاهی بدترین ایرادها را از خودشان میگیرند ولی تحمل شنیدن نصف آن را از زبان دیگران ندارند. 0 16 Kimia 1404/5/10 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 111 ناامیدی هم که میآمد فلّهای میآمد. باید سالها میگذشت تا یاد بگیرم یأس و بدبینی و بدبختی را تفکیک کنم که هر کدام تکتک و تخصصی حمله کنند نه عمومی. 0 24 Kimia 1404/5/10 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 220 میگفت به صداها، به آدمها، به رؤیاهاش اضافه شده و چشم و گوشش فربه شده. میگفت خسته نشدی از این سفرهای ذهنی بیهوده؟ از این آدمهای تکراری؟ از این فضاهای کهنه؟ 0 15 Azin Khosravani 1404/2/23 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 94 میخواستم دستش را بگیرم و موهایش را نوازش کنم رویم نمیشد. میخواستم دلداری اش بدهم بلد نبودم...... 0 11 Azin Khosravani 1404/2/21 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 62 درد جدایی از دوست از درد جدایی از رحم مادر بیشتر است. بچه نمیفهمد چرا از جای گرم و نرمش پرت شده بیرون اما من میفهمیدم که تنها شده ام. 1 36 حسین درویشخادم 1402/9/19 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 42 دلم میخواست واقعاً کتاب میشدم و یکی با دقت مرا میخواند. 0 2 Azin Khosravani 1404/2/21 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 63 آدم ها در اوقات نادری همسن خودشان میشوند.وقت های معمولی چند سال این ور و آن ورند. 0 6
بریدههای کتاب بعد از پایان Azin Khosravani 1404/2/20 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 12 من تمرین کردم فقط چیزهایی رو بشنوم که مستقیما خطاب به من گفته میشه و مال منه. 1 11 Azin Khosravani 1404/2/20 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 17 زادگاه آدم خوب است به شرطی که در آن زندگی نکنی. 0 4 ئەسرین 1403/11/15 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 99 ناامیدی هم که می آمد فله ای می آمد. باید سال ها می گذشت تا یاد بگیرم یأس و بدبینی و بدبختی را تفکیک کنم که هر کدام تک تک و تخصصی حمله کنند نه عمومی. 0 2 Kimia 1404/5/8 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 6 در زندگی هر کس چند نفری هستند که برای رد شدن از مرزِ ذهن ویزا لازم ندارند و خواسته و نخواسته همه جا با او هستند. لابد تا پای گور هم. 0 9 Kimia 1404/5/10 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 71 آدمها گاهی بدترین ایرادها را از خودشان میگیرند ولی تحمل شنیدن نصف آن را از زبان دیگران ندارند. 0 16 Kimia 1404/5/10 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 111 ناامیدی هم که میآمد فلّهای میآمد. باید سالها میگذشت تا یاد بگیرم یأس و بدبینی و بدبختی را تفکیک کنم که هر کدام تکتک و تخصصی حمله کنند نه عمومی. 0 24 Kimia 1404/5/10 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 220 میگفت به صداها، به آدمها، به رؤیاهاش اضافه شده و چشم و گوشش فربه شده. میگفت خسته نشدی از این سفرهای ذهنی بیهوده؟ از این آدمهای تکراری؟ از این فضاهای کهنه؟ 0 15 Azin Khosravani 1404/2/23 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 94 میخواستم دستش را بگیرم و موهایش را نوازش کنم رویم نمیشد. میخواستم دلداری اش بدهم بلد نبودم...... 0 11 Azin Khosravani 1404/2/21 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 62 درد جدایی از دوست از درد جدایی از رحم مادر بیشتر است. بچه نمیفهمد چرا از جای گرم و نرمش پرت شده بیرون اما من میفهمیدم که تنها شده ام. 1 36 حسین درویشخادم 1402/9/19 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 42 دلم میخواست واقعاً کتاب میشدم و یکی با دقت مرا میخواند. 0 2 Azin Khosravani 1404/2/21 بعد از پایان فریبا وفی 3.3 13 صفحۀ 63 آدم ها در اوقات نادری همسن خودشان میشوند.وقت های معمولی چند سال این ور و آن ورند. 0 6