بریدههای کتاب درباره غرب علی اکبر حسنی 1402/11/18 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 22 اینکه گاهی تصور میشود غرب با حرص و آز قوام یافته است، اگر سخنی عوامانه نباشد دست کم تاریخ را بر مبنای روانشناسی تفسیر میکند. باید گفت این تفسیر نه فقط سطحی است، بلکه به هیچ وجه پذیرفتنی نیست... قدرت و تسلط غرب هم به میل اشخاص باز نمیگردد، بلکه در غرب نظامی پدید آمده است که در آنجا هر کس به قدرت میرسد، سیاست استیلا را اجرا میکند. یعنی سیستم غرب، سیستم استیلاست و همه اقوام عالم مقهور قدرت استعماری و نوع استعماری غرب هستند. غرب کوشیده است تا فرهنگها را هم در تصرف خود درآورد، اما غرب از اول با نیت استیلا به وجود نیامد بلکه استیلا از فروع یک بینش بود. 0 2 علی اکبر حسنی 1402/11/16 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 5 غرب یک منطقه جغرافیایی نیست. غرب جایی نیست که در آن سیاست و ایدئولوژی خاصی حاکم باشد. غرب اروپا و آمریکا نیست. آن را مجموعه علم و عقل و تکنیک و سیاست ادبیات جدید و متجدد نیز نمیتوان دانست؛ بلکه غرب شرط پدید آمدن علم و تکنیک جدید و سیاست و ادب کشورها و مردمی بوده است که غرب و غربی خوانده میشود و به این معنی میتوان گفت غرب یک وحدت یا یک کل است. 0 3 امیرعباس شاهسواری 1403/7/3 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 248 0 19 فاطمه محبی 1402/9/13 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 2 غرب کل چیز هایی که در عالم غربی وجود دارد نیست. غرب یک روح سیّال منتشَر در میان مردم است. 0 25 علی اکبر حسنی 1402/11/19 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 24 در غرب هم دین هست و هم صاحبان معرفت دینی بودهاند و هستند. در آنجا هم پوزیتیویسم وجود دارد و هم آنتی پوزیتیویسم، یعنی تمام فلسفه غربی پوزیتیویست و ماتریالیست نیست. اصلاً پوزیتیویسم را نباید فلسفه به معنی حقیقی لفظ دانست. پوزیتیویستها در غرب فلاسفه چندان مهم و موثری نیستند. بزرگترین فیلسوف پوزیتیویست آگوست کنت است که در قیاس با دکارت و کانت مقام بزرگی ندارد. پس تصور نشود که غرب دور از معنویت رشد کرده و یکسره به بهرهبرداری از دنیا مشغول بوده است. سخنانی از این قبیل که غرب مادی و ماده پرست است بیشتر شعار تبلیغاتی است. اگر مقصود این است که غرب دغدغهای به جز دنیا نداشته و صرفاً دم از ماده و پول میزده و بر اثر همین توجه به قدرت و موقعیت کنونی رسیده است، غرب را درست نشناختهایم. اگر کسی یا قومی تمام همّش صرف ماده و مال و تمتع از دنیا شود، نه به مال میرسد و نه به قدرت. 4 6 علی اکبر حسنی 1402/12/3 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 28 غرب چیست و کجاست؟ پاسخ این است که غرب یک بینش، یک عالم و یک نسبت است. غرب نه سینماست، نه اقتصاد، نه علم، نه سیاست و نه تکنیک. هیچ کدام از اینها غرب نیستند، منتها همه اینها با نسبت و تعلق غربی پدید آمده و بسط یافته و منشأ اثر بودهاند. یعنی همه اینها جهت وحدت دارند. عالم امروز ما در جهتی پیش میرود که آن جهت، با نسبتی که بشر با وجود برقرار کرده متناسب است. آن نسبت، نسبت غلبه و تسلط و تملک و دائرمداری بشر است. اصلاً اندیشه دائرمدار بودن بشر و تسلط و تملک، از تفکر غربی جدا نیست و از فرانسیس بیکن گرفته تا ژان پل سارتر ادامه دارد. از این رو، اندیشه قدرت و تملک اختصاص به سوداگران سیاسی و اقتصادی ندارد، بلکه بنیاد آن در اندیشه نجیبترین، شریفترین، سادهترین و عمیقترین فیلسوفان غرب پرورده شده است. 0 6
بریدههای کتاب درباره غرب علی اکبر حسنی 1402/11/18 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 22 اینکه گاهی تصور میشود غرب با حرص و آز قوام یافته است، اگر سخنی عوامانه نباشد دست کم تاریخ را بر مبنای روانشناسی تفسیر میکند. باید گفت این تفسیر نه فقط سطحی است، بلکه به هیچ وجه پذیرفتنی نیست... قدرت و تسلط غرب هم به میل اشخاص باز نمیگردد، بلکه در غرب نظامی پدید آمده است که در آنجا هر کس به قدرت میرسد، سیاست استیلا را اجرا میکند. یعنی سیستم غرب، سیستم استیلاست و همه اقوام عالم مقهور قدرت استعماری و نوع استعماری غرب هستند. غرب کوشیده است تا فرهنگها را هم در تصرف خود درآورد، اما غرب از اول با نیت استیلا به وجود نیامد بلکه استیلا از فروع یک بینش بود. 0 2 علی اکبر حسنی 1402/11/16 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 5 غرب یک منطقه جغرافیایی نیست. غرب جایی نیست که در آن سیاست و ایدئولوژی خاصی حاکم باشد. غرب اروپا و آمریکا نیست. آن را مجموعه علم و عقل و تکنیک و سیاست ادبیات جدید و متجدد نیز نمیتوان دانست؛ بلکه غرب شرط پدید آمدن علم و تکنیک جدید و سیاست و ادب کشورها و مردمی بوده است که غرب و غربی خوانده میشود و به این معنی میتوان گفت غرب یک وحدت یا یک کل است. 0 3 امیرعباس شاهسواری 1403/7/3 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 248 0 19 فاطمه محبی 1402/9/13 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 2 غرب کل چیز هایی که در عالم غربی وجود دارد نیست. غرب یک روح سیّال منتشَر در میان مردم است. 0 25 علی اکبر حسنی 1402/11/19 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 24 در غرب هم دین هست و هم صاحبان معرفت دینی بودهاند و هستند. در آنجا هم پوزیتیویسم وجود دارد و هم آنتی پوزیتیویسم، یعنی تمام فلسفه غربی پوزیتیویست و ماتریالیست نیست. اصلاً پوزیتیویسم را نباید فلسفه به معنی حقیقی لفظ دانست. پوزیتیویستها در غرب فلاسفه چندان مهم و موثری نیستند. بزرگترین فیلسوف پوزیتیویست آگوست کنت است که در قیاس با دکارت و کانت مقام بزرگی ندارد. پس تصور نشود که غرب دور از معنویت رشد کرده و یکسره به بهرهبرداری از دنیا مشغول بوده است. سخنانی از این قبیل که غرب مادی و ماده پرست است بیشتر شعار تبلیغاتی است. اگر مقصود این است که غرب دغدغهای به جز دنیا نداشته و صرفاً دم از ماده و پول میزده و بر اثر همین توجه به قدرت و موقعیت کنونی رسیده است، غرب را درست نشناختهایم. اگر کسی یا قومی تمام همّش صرف ماده و مال و تمتع از دنیا شود، نه به مال میرسد و نه به قدرت. 4 6 علی اکبر حسنی 1402/12/3 درباره غرب رضا داوری اردکانی 3.9 3 صفحۀ 28 غرب چیست و کجاست؟ پاسخ این است که غرب یک بینش، یک عالم و یک نسبت است. غرب نه سینماست، نه اقتصاد، نه علم، نه سیاست و نه تکنیک. هیچ کدام از اینها غرب نیستند، منتها همه اینها با نسبت و تعلق غربی پدید آمده و بسط یافته و منشأ اثر بودهاند. یعنی همه اینها جهت وحدت دارند. عالم امروز ما در جهتی پیش میرود که آن جهت، با نسبتی که بشر با وجود برقرار کرده متناسب است. آن نسبت، نسبت غلبه و تسلط و تملک و دائرمداری بشر است. اصلاً اندیشه دائرمدار بودن بشر و تسلط و تملک، از تفکر غربی جدا نیست و از فرانسیس بیکن گرفته تا ژان پل سارتر ادامه دارد. از این رو، اندیشه قدرت و تملک اختصاص به سوداگران سیاسی و اقتصادی ندارد، بلکه بنیاد آن در اندیشه نجیبترین، شریفترین، سادهترین و عمیقترین فیلسوفان غرب پرورده شده است. 0 6