بریدههای کتاب چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان _homagharibi_ 5 روز پیش چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 1 حالا میفهمیدم آنچه مراد را مجذوب میکرد ((آزادنه به اینسو و آنسو بروم)) بود و نه گیتاری اسپانیایی. حالا میفهمیدم در چنین زندگی سختی رویای رفتوآمد آزادانه چقدر دستنیافتنی است، در حیاتی که اغلب روزهایش میان موانع سیمانی مختلف سپری میشود. 0 0 _homagharibi_ 5 روز پیش چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 137 با خودم گفتم باید قید شبیهشدن به اسرائیلیها را زد. آدم برای فرار از چهره و طبقه و ملیت خود به چیزی بیشتر از یک عینک آفتابی نیاز دارد. 0 1 _homagharibi_ 5 روز پیش چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 157 اما خاطرات مثل روح هستند: این توانایی را دارند که در دیگری حلول کنند. 0 0 _homagharibi_ 5 روز پیش چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 142 کلمات عربی اون و من، بر پهنهی دریایی از عبارات عبری، آهنگی کاملا طبیعی داشت. چه باک اگر اغلب مسافران آن اتوبوس تصمیم گرفته بودند عربها و زبانشان را از تاریخ و حافظهی خود پاک کنند؟ شک نداشتم که آن قطعه زمین، که مراد با انگشت نشانش میداد، هنوز به یاد داشت که در گذشتهای نه چندان دور زبانش عربی بوده است. 0 1 علی عقیلی نسب 1403/4/13 چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 122 ((صبور باش و ناامید نشو. همهی اینها زودگذر است. طولی نمیکشد که از بین میرود. مشکل شما آدمها این است که حافظهی ضعیفی دارید و در نتیجه هیچوقت از تاریخ درس نمیگیرید.)) 0 35 علی عقیلی نسب 1403/4/12 چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 86 ((کارگران جهان متحد شوید. شما چیزی برای از دست دادن ندارید، جز زنجیرهایتان.)) معلوم است این جمله تنها از دهان رفیقمنیر بیرون میآمد. ابویوسف با بدبینی گفت:((کارگران فلسطین، سامحونا(ما را ببخشید). شما چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جانهایتان.)) 0 9 _homagharibi_ 5 روز پیش چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 140 من با همه چیز احساس بیگانگی میکردم، با مکانها و مناظر ناآشنا، با غریبگی زبان، با پریشانی ناشی از همسفر شدن با مسافران اسرائیلی در یک اتوبوس، با ستمگری سربازان، با بیدادگری تاریخ، با خلا منطق و با تحملناپذیری ((واقعیت)). 0 1
بریدههای کتاب چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان _homagharibi_ 5 روز پیش چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 1 حالا میفهمیدم آنچه مراد را مجذوب میکرد ((آزادنه به اینسو و آنسو بروم)) بود و نه گیتاری اسپانیایی. حالا میفهمیدم در چنین زندگی سختی رویای رفتوآمد آزادانه چقدر دستنیافتنی است، در حیاتی که اغلب روزهایش میان موانع سیمانی مختلف سپری میشود. 0 0 _homagharibi_ 5 روز پیش چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 137 با خودم گفتم باید قید شبیهشدن به اسرائیلیها را زد. آدم برای فرار از چهره و طبقه و ملیت خود به چیزی بیشتر از یک عینک آفتابی نیاز دارد. 0 1 _homagharibi_ 5 روز پیش چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 157 اما خاطرات مثل روح هستند: این توانایی را دارند که در دیگری حلول کنند. 0 0 _homagharibi_ 5 روز پیش چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 142 کلمات عربی اون و من، بر پهنهی دریایی از عبارات عبری، آهنگی کاملا طبیعی داشت. چه باک اگر اغلب مسافران آن اتوبوس تصمیم گرفته بودند عربها و زبانشان را از تاریخ و حافظهی خود پاک کنند؟ شک نداشتم که آن قطعه زمین، که مراد با انگشت نشانش میداد، هنوز به یاد داشت که در گذشتهای نه چندان دور زبانش عربی بوده است. 0 1 علی عقیلی نسب 1403/4/13 چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 122 ((صبور باش و ناامید نشو. همهی اینها زودگذر است. طولی نمیکشد که از بین میرود. مشکل شما آدمها این است که حافظهی ضعیفی دارید و در نتیجه هیچوقت از تاریخ درس نمیگیرید.)) 0 35 علی عقیلی نسب 1403/4/12 چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 86 ((کارگران جهان متحد شوید. شما چیزی برای از دست دادن ندارید، جز زنجیرهایتان.)) معلوم است این جمله تنها از دهان رفیقمنیر بیرون میآمد. ابویوسف با بدبینی گفت:((کارگران فلسطین، سامحونا(ما را ببخشید). شما چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جانهایتان.)) 0 9 _homagharibi_ 5 روز پیش چیزی برای از دست دادن ندارید، جز جان هایتان سعاد العامری 3.6 13 صفحۀ 140 من با همه چیز احساس بیگانگی میکردم، با مکانها و مناظر ناآشنا، با غریبگی زبان، با پریشانی ناشی از همسفر شدن با مسافران اسرائیلی در یک اتوبوس، با ستمگری سربازان، با بیدادگری تاریخ، با خلا منطق و با تحملناپذیری ((واقعیت)). 0 1