بریده کتابهای نازنین زهرا عالی حسینی 1403/2/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 21 جوانی، حتی اگر اواخرش باشد و چیزی به پایانش نمانده باشد، ذاتش بزرگواری و بخشندگی است. 0 12 علیرضا اورسجی 1403/4/26 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 38 مغرور ها بهخصوص وقتی جذاباند که دیگر مطمئنی رویشان تسلط داری، مگر نه؟ 0 60 کوثر گلیج 1403/6/14 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 10 همان جا حدس زدم دختر مهربان و صبوری است. اینجور دخترها زیاد ناز ندارند و با آنکه خیلی تودارند و سفرهی دلشان را باز نمیکنند، نمیتوانند کاملاً از صحبت روگردان باشند. کوتاه جواب میدهند اما به هر حال جواب میدهند و هرچه بیشتر با آنها حرف بزنید جوابها طولانیتر میشوند. فقط حواستان باشد شما نباید تمام کنندهی این صحبت باشید. -نازنین، داستایفسکی 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/2/14 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 38 0 38 کوثر گلیج 1403/6/14 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 1 توانسته بود لابهلای کارهای سنگین روزانهاش وقت اندکی برای خودش بدزدد و درس بخواند، مفهومش این بود که داشت برای چیز بهتر و والاتری تلاش میکرد. -نازنین، داستایفسکی 0 5 باران بهاری 1403/6/30 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 94 0 8 احمدرضا اکرمی 1403/2/20 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 95 درد این جاست که آدمیزاد روی زمین تنهاست. 0 55 دُژَم 1403/7/3 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 62 زندگی به چه دردم میخورد وقتی میبینم کسی که با تمام وجود دوستش دارم رویم هفتتیر کشیده است؟ 0 11 ☁️ 1403/8/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 43 قبول کنید که اگر خودم برایش توضیح می دادم و سرنخی به دستش می رساندم، بی تاب می شدم و تقاضای احترام می کردم، به این معنی بود که دارم محبتش را گدایی می کنم... 0 0 فرنوش 1403/8/5 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 93 درد اینجاست که آدمیزاد روی زمین تنهاست. پهلوان روسی بود که عربده زد: روی این خاک یک آدم زنده پیدا میشود؟! من پهلوان نیستم، اما همین را میپرسم و هیچ جوابی نمیآید. میگویند خورشید همهچیز را جان دوباره میدهد. حالا ببینید خورشید را، انگار خودش هم مُرده، مگر نه؟ همهچیز مُرده، هر جا را نگاه کنی جز نعش نمیبینی. فقط یک مشت آدم ماندهاند و دورشان جز خاموشی هیچ نیست؛ این است دنیا. 0 4 نرگس 1402/11/22 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 94 میگویند خورشید همهچیز را جان دوباره میدهد. حالا ببینید خورشید را، انگار خودش هم مرده، مگر نه؟ همهچیز مرده، هر جا را نگاه کنی جز نعش نمیبینی. فقط یک مشت آدم ماندهاند و دورشان جز خاموشی هیچ نیست؛ این است دنیا. 0 9 ☁️ 1403/8/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 42 من استاد حرف زدن در سکوتم! کل زندگی ام در سکوت حرف زده ام و در سکوت تراژدی های زیادی را با خودم زندگی کرده ام. آه که چقدر بدبخت بوده ام! همه طردم کرده بودند. مطرود و فراموش شده... 0 0 بتول فته پور 1403/8/13 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 47 اگر زنی عاشق باشد... آخ، زن عاشق معایب و حتی بدجنسیهای مرد محبوبش را توجیه میکند، طوری که خود مرد هم تا به حال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدیهایش بیاورد. 0 1 بتول فته پور 1403/8/13 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 95 درد اینجاست که آدمیزاد روی زمین تنهاست. پهلوانی روسی بود که عربده زد: روی این خاک یک آدم زنده پیدا میشود؟! من پهلوان نیستم، اما همین را میپرسم و هیچ جوابی نمیآید. میگویند خورشید همه چیز را جان دوباره میدهد. حالا ببینید خورشید را، انگار خودش هم مرده، مگر نه؟ همه چیز مرده، هرجا را نگاه کنی جز نعش نمیبینی. فقط یک مشت آدم ماندهاند و دورشان جز خاموشی هیچ نیست؛این است دنیا. چه کسی میگفت: آدمها، آهای آدمها، همدیگر را دوست داشته باشید؟ 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/2/16 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 59 0 2 ☁️ 1403/8/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 43 می خواستم به خاطر رنجی که کشیده ام پیش رویم بایستد و زاری کند و واقعا ارزشش را داشتم. 0 0 ☁️ 1403/8/16 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 67 من در مدرسه هم هیچ وقت بچهی محبوبی نبودم؛ هرگز و هیچ جا محبوب نبودم. 0 0 امیر محمد 1403/8/11 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 24 0 0 فرشته سجادی فر 1403/2/27 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 27 جوانی حتی اگر اواخرش باشد و چیزی به پایانش نمانده باشد، ذاتش بزرگواری و بخشندگی است حتی اگر بزرگواری اش در راه کج و خطا باشد. 0 26 دُژَم 1403/6/30 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 47 زن عاشق ،معایب و حتی بدجنسی های مرد محبوبش را توجیه میکند،طوری که خود مرد هم تا به حال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدی هایش بیاورد. 0 9
بریده کتابهای نازنین زهرا عالی حسینی 1403/2/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 21 جوانی، حتی اگر اواخرش باشد و چیزی به پایانش نمانده باشد، ذاتش بزرگواری و بخشندگی است. 0 12 علیرضا اورسجی 1403/4/26 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 38 مغرور ها بهخصوص وقتی جذاباند که دیگر مطمئنی رویشان تسلط داری، مگر نه؟ 0 60 کوثر گلیج 1403/6/14 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 10 همان جا حدس زدم دختر مهربان و صبوری است. اینجور دخترها زیاد ناز ندارند و با آنکه خیلی تودارند و سفرهی دلشان را باز نمیکنند، نمیتوانند کاملاً از صحبت روگردان باشند. کوتاه جواب میدهند اما به هر حال جواب میدهند و هرچه بیشتر با آنها حرف بزنید جوابها طولانیتر میشوند. فقط حواستان باشد شما نباید تمام کنندهی این صحبت باشید. -نازنین، داستایفسکی 0 1 زهرا عالی حسینی 1403/2/14 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 38 0 38 کوثر گلیج 1403/6/14 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 1 توانسته بود لابهلای کارهای سنگین روزانهاش وقت اندکی برای خودش بدزدد و درس بخواند، مفهومش این بود که داشت برای چیز بهتر و والاتری تلاش میکرد. -نازنین، داستایفسکی 0 5 باران بهاری 1403/6/30 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 94 0 8 احمدرضا اکرمی 1403/2/20 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 95 درد این جاست که آدمیزاد روی زمین تنهاست. 0 55 دُژَم 1403/7/3 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 62 زندگی به چه دردم میخورد وقتی میبینم کسی که با تمام وجود دوستش دارم رویم هفتتیر کشیده است؟ 0 11 ☁️ 1403/8/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 43 قبول کنید که اگر خودم برایش توضیح می دادم و سرنخی به دستش می رساندم، بی تاب می شدم و تقاضای احترام می کردم، به این معنی بود که دارم محبتش را گدایی می کنم... 0 0 فرنوش 1403/8/5 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 93 درد اینجاست که آدمیزاد روی زمین تنهاست. پهلوان روسی بود که عربده زد: روی این خاک یک آدم زنده پیدا میشود؟! من پهلوان نیستم، اما همین را میپرسم و هیچ جوابی نمیآید. میگویند خورشید همهچیز را جان دوباره میدهد. حالا ببینید خورشید را، انگار خودش هم مُرده، مگر نه؟ همهچیز مُرده، هر جا را نگاه کنی جز نعش نمیبینی. فقط یک مشت آدم ماندهاند و دورشان جز خاموشی هیچ نیست؛ این است دنیا. 0 4 نرگس 1402/11/22 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 94 میگویند خورشید همهچیز را جان دوباره میدهد. حالا ببینید خورشید را، انگار خودش هم مرده، مگر نه؟ همهچیز مرده، هر جا را نگاه کنی جز نعش نمیبینی. فقط یک مشت آدم ماندهاند و دورشان جز خاموشی هیچ نیست؛ این است دنیا. 0 9 ☁️ 1403/8/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 42 من استاد حرف زدن در سکوتم! کل زندگی ام در سکوت حرف زده ام و در سکوت تراژدی های زیادی را با خودم زندگی کرده ام. آه که چقدر بدبخت بوده ام! همه طردم کرده بودند. مطرود و فراموش شده... 0 0 بتول فته پور 1403/8/13 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 47 اگر زنی عاشق باشد... آخ، زن عاشق معایب و حتی بدجنسیهای مرد محبوبش را توجیه میکند، طوری که خود مرد هم تا به حال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدیهایش بیاورد. 0 1 بتول فته پور 1403/8/13 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 95 درد اینجاست که آدمیزاد روی زمین تنهاست. پهلوانی روسی بود که عربده زد: روی این خاک یک آدم زنده پیدا میشود؟! من پهلوان نیستم، اما همین را میپرسم و هیچ جوابی نمیآید. میگویند خورشید همه چیز را جان دوباره میدهد. حالا ببینید خورشید را، انگار خودش هم مرده، مگر نه؟ همه چیز مرده، هرجا را نگاه کنی جز نعش نمیبینی. فقط یک مشت آدم ماندهاند و دورشان جز خاموشی هیچ نیست؛این است دنیا. چه کسی میگفت: آدمها، آهای آدمها، همدیگر را دوست داشته باشید؟ 0 2 زهرا عالی حسینی 1403/2/16 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 59 0 2 ☁️ 1403/8/15 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 43 می خواستم به خاطر رنجی که کشیده ام پیش رویم بایستد و زاری کند و واقعا ارزشش را داشتم. 0 0 ☁️ 1403/8/16 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 67 من در مدرسه هم هیچ وقت بچهی محبوبی نبودم؛ هرگز و هیچ جا محبوب نبودم. 0 0 امیر محمد 1403/8/11 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 24 0 0 فرشته سجادی فر 1403/2/27 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 27 جوانی حتی اگر اواخرش باشد و چیزی به پایانش نمانده باشد، ذاتش بزرگواری و بخشندگی است حتی اگر بزرگواری اش در راه کج و خطا باشد. 0 26 دُژَم 1403/6/30 نازنین فیودور داستایفسکی 4.2 78 صفحۀ 47 زن عاشق ،معایب و حتی بدجنسی های مرد محبوبش را توجیه میکند،طوری که خود مرد هم تا به حال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدی هایش بیاورد. 0 9