این را هم بگویم که وقتی یک جوان، یک جوان نازنین، میخواهد حرف خردمندانه و نافذی بزند بهیکباره چهرهاش میشود آینهٔ صفا و صداقت؛ اصلاً انگار دارد با قیافهاش میگوید: الآن میخواهم جملهٔ حکیمانه و تاثیرگذاری بگویم. مثل ما هم نیست که حرفش از سر خودنمایی باشد، بلکه به چشم میبینی که خودش هم به آن ایمان دارد و برایش ارزش قایل است و فکر میکند شما هم درست مثل خودش نظرش را محترم میشمارید. ای امان از صداقت!