بریده‌های کتاب آنی شرلی در اونلی

"چشم بستن و خوابیدن میان رزها، در حالی که عاشقت به تو لبخند می زند... آه! واقعاً مرگ زیبایی است."

چیز های بد هم هرگز آن طور که انتظار داری نمی شوند؛یعنی همیشه کمی بهتر از چیزی میشوند که فکرش را کرده ای.

"رویا ها مثل سایه اند، اشباحی خودسر و رقصان که هرگز نمیشود آنهارا به چنگ آورد."

"مسلماً همه چیز روز به روز بهتر میشود."

یکی از ویژگی‌های این دنیا واقعا آرامش‌بخش است؛ همیشه مطئنیم که بهار دیگری در راه است.

گیلبرت با کنایه گفت:《زیر این درخت توسکا، شبیه به یک پری واقعی شده‌ای.》

اگه بدشانسی‌هام مثل بدبیاری‌های قهرمان‌های قصه‌های خانم مورگان کمی شاعرانه بودن زیاد غصه نمی‌خوردم اما بلاهایی که سر من میان معمولاً مسخره و مضحکن.

《گذر زمان ثابت می کند کدام راه بهتر است》

"گاهی اوقات برای حفظ اعتدال، بد نیست مردم بعضی از کارهایی را که دوست ندارند، انجام بدهند."

باید قبل از انجام هر کاری ذهن مردم را برای پذیرفتن هدفمان آماده کنیم.

به نظر من ایراد هایش آن را دوست داشتنی تر کرده. من از مکان ها یا آدم های بی عیب خوشم نمی آید. به نظر من یک انسان کامل و بی نقص هیچ جذابیتی ندارد.

«به نظر من زندگی کردن با یک انسان کامل سخت تر است.»

پرفسور رنی می گفت درست رفتار کردن با بچه ها مهم تر از الفبا و ریاضی یاددادن به آنهاست.

«گذر زمان ثابت می کند کدام راه بهتر است.»

به نظر من پیشنهاد های او مثل فلفل است؛ اگر کم باشد عالی است، ولی هرچه زیادتر می شود، بیشتر می سوزاند.

ماریلا گفت:«هیچ کس یک روزه کاملا شکست نمی خورد. همیشه باید به روز هایی که در راه اند، امیدوار بود.