بریدههای کتاب آتیش پاره محمد حسین عسگری 1404/3/7 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.1 14 صفحۀ 171 تا خواستم او را از زمین بر دارم،مین ها را دیدم.عراقی ها زیر تن شهید هم مین گذاشته بودند.تا بفهمم چه شده مین ها منفجر شدند.حس کردم دست هایم سبک شدند.بدن شهید محافظم بود تا انفجار مین بیشتر مجروحم نکند.نور توی صورتم پخش شد و دیگر چیزی نفهمیدم. 0 0 قصه خوان تنها 1404/5/1 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.1 14 صفحۀ 177 یاد حرف های جعفر افتادم که میگفت ... آقا به همه حرفها میدهد مخصوصاً حرفهای بچهها! دوست نداشتم بچه باشم . چادرم را روی سرم انداختم . به گلهای آن دست کشیدم و گفتم : { شما به حرف بچهها گوش میدهید . کاری کنید آنها نروند . جعفر گفت شما کارهای ما را میبینید و کمکمان میکنید . یادتان میآید به من گفت فرشتهام؟ تو هم فرشتهها را دوست داری ؛ پس اگر مرا دوست داری کاری بکن ! } 0 5 رقیه عربلو ♥️ 1403/1/18 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.1 14 صفحۀ 1 سر چرخاندم . بابا وداداش محمد نبودند. فکر می کنم وقتی جعفر نامه بدون غلط فهیمه ، گل های رنگارنگ و بیست را ببیند ، باز به من بگوید خانم معلم ! 0 0 کتابدار کوچولو 1403/4/14 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.1 14 صفحۀ 67 _ناراحتم _آدم ناراحت که با غذا قهر نمیکند. 1 1 کتابدار کوچولو 1403/4/14 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.1 14 صفحۀ 84 گریه ای که کسی نبیند و منت آدم را نکشد،چه فایده ای دارد. 0 3
بریدههای کتاب آتیش پاره محمد حسین عسگری 1404/3/7 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.1 14 صفحۀ 171 تا خواستم او را از زمین بر دارم،مین ها را دیدم.عراقی ها زیر تن شهید هم مین گذاشته بودند.تا بفهمم چه شده مین ها منفجر شدند.حس کردم دست هایم سبک شدند.بدن شهید محافظم بود تا انفجار مین بیشتر مجروحم نکند.نور توی صورتم پخش شد و دیگر چیزی نفهمیدم. 0 0 قصه خوان تنها 1404/5/1 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.1 14 صفحۀ 177 یاد حرف های جعفر افتادم که میگفت ... آقا به همه حرفها میدهد مخصوصاً حرفهای بچهها! دوست نداشتم بچه باشم . چادرم را روی سرم انداختم . به گلهای آن دست کشیدم و گفتم : { شما به حرف بچهها گوش میدهید . کاری کنید آنها نروند . جعفر گفت شما کارهای ما را میبینید و کمکمان میکنید . یادتان میآید به من گفت فرشتهام؟ تو هم فرشتهها را دوست داری ؛ پس اگر مرا دوست داری کاری بکن ! } 0 5 رقیه عربلو ♥️ 1403/1/18 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.1 14 صفحۀ 1 سر چرخاندم . بابا وداداش محمد نبودند. فکر می کنم وقتی جعفر نامه بدون غلط فهیمه ، گل های رنگارنگ و بیست را ببیند ، باز به من بگوید خانم معلم ! 0 0 کتابدار کوچولو 1403/4/14 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.1 14 صفحۀ 67 _ناراحتم _آدم ناراحت که با غذا قهر نمیکند. 1 1 کتابدار کوچولو 1403/4/14 آتیش پاره فاطمه بختیاری 4.1 14 صفحۀ 84 گریه ای که کسی نبیند و منت آدم را نکشد،چه فایده ای دارد. 0 3