سفره ناهار که جمع شد ، زینب خانم فوری سراغ وسایلش رفت و قشنگ‌ترین دفتر را انتخاب کرد. بعد با خودکار آبی،صفحه اولش نوشت: دفتر خودشناسی زینب کمایی زینب با خودکار قرمز جدولی کشید و در هر کدام از خانه‌های جدول نوشت : نماز اول وقت،تلاوت روزانه قرآن،کمک به مادر و...... . به همین ترتیب هرکار خوبی که بلد بود نوشت.

مادرم گفت :«این چیه ؟» پدرم گفت:«یعنی نمی دونی این چیه ؟» مادرم گفت:« می دونم ،اما برای چی گرفتی ؟» پدرم گفت:«دار قالی برای نرگس خانم که یک فرش باف خیلی خوب و اوستا بشه .»

سر چرخاندم . بابا وداداش محمد نبودند. فکر می کنم وقتی جعفر نامه بدون غلط فهیمه ، گل های رنگارنگ و بیست را ببیند ، باز به من بگوید خانم معلم !