بریدههای کتاب صد سال تنهایی عطیه عیاردولابی 1403/10/10 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 360 بدون هیچگونه ترس و واهمه از خداوند میپرسید: مگر انسانها از فولاد ساخته شدهاند که باید این همه دردسر و بدبختی شدید و جانگداز را تحمل کنند. 0 5 گربه کتابدوست 1403/7/28 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 264 انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پایین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد. 0 11 gharneshin 1403/12/12 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 441 روزی که قرار شود بشری در کوپهی درجه یک سفر کند و ادبیات در واگن کالا، دخل دنیا آمده است. 0 1 gharneshin 1403/12/12 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 444 همیشه به خاطر داشته باشند که گذشته دروغی بیش نیست و خاطره بازگشتی ندارد و هر بهاری که میگذرد، دیگر برنمیگردد و حتی شدیدترین و دیوانه کنندهترین عشقها نیز حقیقتی ناپایدار است. 0 3 فاطمه بلالی 1403/11/27 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 290 اطمینان پیدا کرد که زمانه به جای گذشتن، دایرهوار دور میزند و از این فکر به خود لرزید. 0 0 رضاکربلائی 1404/2/26 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 350 برای من همین کافیست که مطمئن باشم تو و من، در این لحظه وجود داریم.» 0 11 gharneshin 1403/12/12 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 406 قلب او که از خاکستر متراکم درست شده بود سختترین ضربات کشندهی واقعیات تلخ روزانه را تحمل کرده بود، با اولین یادآوری خاطراتش فروریخت. 0 3 نْوشآفَرینْ؛ 1403/10/4 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 3 کار دنیا وقتی که انسان با قطار درجهی یک مسافرت کند ولی ادبیات با واگن کالا جابهجا شود ، تمام است. 0 0 Mah sa 1404/1/3 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 22 آدم تا وقتی یک مرده زیر خاک نداشته باشه متعلق به جایی نیست. 0 1 gharneshin 1403/12/7 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 348 او برای تشریح آنچه در جنگ حس کرده بود، چرا به آن همه لغت احتیاج داشت، درحالی که فقط یک کلمه کافی بود؛ وحشت. 0 11 زینب 1404/1/6 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 340 گذشته دروغی بیش نیست و خاطره بازگشتی ندارد و هر بهاری که میگذرد دیگر برنمیگردد و حتی شدید ترین و دیوانه کننده ترین عشقها نیز حقیقتی ناپایدار است. 0 21 ریحانه ضمیری 1403/7/27 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 98 آکنده از رویا بود. 0 21 Alba 1403/9/21 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 2 مردهها برنمیگردند، این ما هستیم که نمیتوانیم سرزنش وجدان خودمان را تحمل کنیم. 0 7 حامد حمایت کار 1403/5/12 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 364 هنگامی که نتوانست بیش از آن،انعکاس طبلی را تحمل کند که مغزش را شکنجه میداد. از او تقاضا کرد: "لطفا خفه شو." 0 30 کسری 1403/4/18 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 284 -حال شما چطور است سرهنگ؟ آئورلیانو پاسخ داد: -در انتظار خاکسپاری نشسته ام! 0 4 gharneshin 1403/11/26 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 33 آن دو تا آخر عمر با زنجیری قویتر از عشق به یکدیگر بسته شده بودند؛ یک تاسف وجدانی دوجانبه. 0 1 مهدیه 1403/4/13 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 72 از اینکه دولت به آن ها کمکی نکرده بود ، شکایتی نداشتند، بر عکس از اینکه آن هارا به حال خود رها کرده بود تا در صلح و صفا رشد کنند، راضی هم بودند و او امیدوار بود در آینده هم دولت دست از سر آن ها بردارد . 0 23 gharneshin 1403/11/29 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 141 در حقیقت زندگی برایش اهمیت داشت، نه مرگ. 0 2 gharneshin 1403/12/4 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 282 بدون وحشت از خدا میپرسید که آیا واقعا خیال میکند مخلوقاتش از آهن درست شدهاند که بتوانند این همه درد و بدبختی را تاب بیاورند. 0 10 فاطمه بلالی 1403/11/20 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 109 او حالا دریافته بود که این مرگ نیست که باید از آن واهمه داشت بلکه این زندگیست که ارزشمند است. بنابراین وقتی آنها داشتند رای نهایی را برایش میخواندند احساسی که به او دست داد ترس از مرگ نبود بلکه حس دلتنگی بود. 0 0
بریدههای کتاب صد سال تنهایی عطیه عیاردولابی 1403/10/10 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 360 بدون هیچگونه ترس و واهمه از خداوند میپرسید: مگر انسانها از فولاد ساخته شدهاند که باید این همه دردسر و بدبختی شدید و جانگداز را تحمل کنند. 0 5 گربه کتابدوست 1403/7/28 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 264 انسان تنها زمانی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پایین بنگرد که ناگزیر است او را یاری رساند تا روی پای خود بایستد. 0 11 gharneshin 1403/12/12 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 441 روزی که قرار شود بشری در کوپهی درجه یک سفر کند و ادبیات در واگن کالا، دخل دنیا آمده است. 0 1 gharneshin 1403/12/12 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 444 همیشه به خاطر داشته باشند که گذشته دروغی بیش نیست و خاطره بازگشتی ندارد و هر بهاری که میگذرد، دیگر برنمیگردد و حتی شدیدترین و دیوانه کنندهترین عشقها نیز حقیقتی ناپایدار است. 0 3 فاطمه بلالی 1403/11/27 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 290 اطمینان پیدا کرد که زمانه به جای گذشتن، دایرهوار دور میزند و از این فکر به خود لرزید. 0 0 رضاکربلائی 1404/2/26 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 350 برای من همین کافیست که مطمئن باشم تو و من، در این لحظه وجود داریم.» 0 11 gharneshin 1403/12/12 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 406 قلب او که از خاکستر متراکم درست شده بود سختترین ضربات کشندهی واقعیات تلخ روزانه را تحمل کرده بود، با اولین یادآوری خاطراتش فروریخت. 0 3 نْوشآفَرینْ؛ 1403/10/4 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 3 کار دنیا وقتی که انسان با قطار درجهی یک مسافرت کند ولی ادبیات با واگن کالا جابهجا شود ، تمام است. 0 0 Mah sa 1404/1/3 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 22 آدم تا وقتی یک مرده زیر خاک نداشته باشه متعلق به جایی نیست. 0 1 gharneshin 1403/12/7 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 348 او برای تشریح آنچه در جنگ حس کرده بود، چرا به آن همه لغت احتیاج داشت، درحالی که فقط یک کلمه کافی بود؛ وحشت. 0 11 زینب 1404/1/6 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 340 گذشته دروغی بیش نیست و خاطره بازگشتی ندارد و هر بهاری که میگذرد دیگر برنمیگردد و حتی شدید ترین و دیوانه کننده ترین عشقها نیز حقیقتی ناپایدار است. 0 21 ریحانه ضمیری 1403/7/27 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 98 آکنده از رویا بود. 0 21 Alba 1403/9/21 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 2 مردهها برنمیگردند، این ما هستیم که نمیتوانیم سرزنش وجدان خودمان را تحمل کنیم. 0 7 حامد حمایت کار 1403/5/12 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 364 هنگامی که نتوانست بیش از آن،انعکاس طبلی را تحمل کند که مغزش را شکنجه میداد. از او تقاضا کرد: "لطفا خفه شو." 0 30 کسری 1403/4/18 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 284 -حال شما چطور است سرهنگ؟ آئورلیانو پاسخ داد: -در انتظار خاکسپاری نشسته ام! 0 4 gharneshin 1403/11/26 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 33 آن دو تا آخر عمر با زنجیری قویتر از عشق به یکدیگر بسته شده بودند؛ یک تاسف وجدانی دوجانبه. 0 1 مهدیه 1403/4/13 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 72 از اینکه دولت به آن ها کمکی نکرده بود ، شکایتی نداشتند، بر عکس از اینکه آن هارا به حال خود رها کرده بود تا در صلح و صفا رشد کنند، راضی هم بودند و او امیدوار بود در آینده هم دولت دست از سر آن ها بردارد . 0 23 gharneshin 1403/11/29 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 141 در حقیقت زندگی برایش اهمیت داشت، نه مرگ. 0 2 gharneshin 1403/12/4 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 282 بدون وحشت از خدا میپرسید که آیا واقعا خیال میکند مخلوقاتش از آهن درست شدهاند که بتوانند این همه درد و بدبختی را تاب بیاورند. 0 10 فاطمه بلالی 1403/11/20 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 163 صفحۀ 109 او حالا دریافته بود که این مرگ نیست که باید از آن واهمه داشت بلکه این زندگیست که ارزشمند است. بنابراین وقتی آنها داشتند رای نهایی را برایش میخواندند احساسی که به او دست داد ترس از مرگ نبود بلکه حس دلتنگی بود. 0 0