بریدههای کتاب صد سال تنهایی ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 - 18:08 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 245 « تصور نمیکرد پایان دادن به جنگ تا چه اندازه مشکلتر از آغاز کردن آن است. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 - 18:09 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 245 « نگران نباش! مردن خیلی سختتر از زنده ماندن است. انسانها به سادگی نمیمیرند!» 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 - 18:11 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 242 « پس معلوم میشود همه ما برای رسیدن به یک هدف مشترک با هم مبارزه میکنیم؛ قدرت!» 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 - 18:13 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 239 -آئورلیانو، توجه بیشتری به قلبت نشان بده! هنوز نمردهای، ولی به تدریج فاسد میشوی. 0 1 هما یوسفی 1404/6/12 - 16:38 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 46 این کشتی بادبانی که نشانه وجود دریا در آن نزدیکی بود، قدرت اراده خوزه آرکادیو بوئندیا را گرفت. تصور می کرد بازیچه دست سرنوشتی عجیب و غریب و پیش بینی ناپذیر شده است زیرا آن زمان که با تلاش فراوان و بی وقفه در جستجوی دریا بود، آن را نیافته بود و حالا که در پی آن نبود، همچون سدی نفوذناپذیر پیش روی او قرار داشت. 0 1 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 12:05 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 90 ما تا امروز کسی را در این دهکده دفن نکردهایم. زمانی میتوانیم بگوییم این خاک متعلق به ما و فرزندانمان است که یکی از افراد خانواده، در اینجا به خاک سپرده شده باشد. #صدسالتنهایی #گابریل_گارسیا_مارکز 0 1 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 12:07 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 127 "احترام گذاشتن به قول و قرار، سرمایهای است که با ولخرجی کردن از بین نمیرود." #صدسالتنهایی #گابریل_گارسیا_مارکز 0 1 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 14:17 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 245 مردن خیلی سختتر از زنده ماندن است. انسانها به سادگی نمیمیرند! 0 0 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 14:59 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 271 کمی هم پسانداز کن. باید بدانی که این فراوانی نعمت، هرگز تا ابد پایدار نمیماند. 0 0 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 15:45 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 283 راز سعادت دوران پیری، چیزی جز بستن پیمانی شرافتمندانه با تنهایی نیست. 0 0 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 17:31 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 298 من میگویم تو از جمله کسانی هستی که به ماتحت خودت میگویی دنبالت نیاید، چون بو میدهد. 0 0 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 23:18 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 340 انسان وقتی که بتواند، میمیرد، نه زمانی که باید! 0 2 Rezvan Farhadipour 1404/6/14 - 11:06 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 352 بدون ترس و وحشت، از خداوند میپرسید که مگر انسانها از آهن ساخته شدهاند که آن همه رنج و عذاب و فلاکت را برایشان میفرستد و از آنها میخواهد تحمل کنند؟ 0 3 Rezvan Farhadipour 1404/6/14 - 17:24 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 390 اورسولا به آمارانتا التماس کرد: با فرناندا وداع کن. حتی یک لحظه آشتی کردن، بیشتر از یک عمر دوستی است. آمارانتا پاسخ داد: ولی حالا دیگر هیچ ارزشی ندارد! 0 3 yasna ahmadi 1404/6/27 - 15:23 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 154 یاد روزهایی افتاد که آینده درخشان بود، ولی حالا دیگر هیچ آیندهای نداشت، هیچکس آیندهای نداشت، فقط گذشتهای بود که آدمها در آن گیر کرده بودند. 0 2 Tiyara banani 1404/7/2 - 18:12 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 55 0 25 سعید دبیری 1404/7/4 - 13:45 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 26 اورلیانو نه تنها برادر بزرگترش را درک میکرد بلکه برای ماجرای دلباختگی کنجکاو بود ، یکبار از برادرش پرسید که چه حسی به عشق دارد ، برادر پاسخ داد : مثل زلزله است. 0 6 سایه 1404/7/4 - 19:53 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 406 در نامه های خود به دوستانش سفارش می کرد که تا می توانند از فرصت های زندگی به بهترین شکل ممکن استفاده کنند و دو روز دنیا را خوش باشند زیرا زمان از دست رفته هرگز باز نخواد گشت. 0 1 حسین 1404/7/6 - 09:39 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 42 او احتیاجی نمیدید تا هیجان خود را مخفی کند، چون با آن زن، که انفجار قهقهاش کبوترها را از وحشت میپراکند، با آن قدرت نامرئی که نفس کشیدن از درون و کنترل کردن ضربان قلب را به او میآموخت و به او فهمانده بود علت ترس بشر از مرگ چیست، هیچگونه ارتباطی نداشت. 0 0 حسین 1404/7/6 - 09:44 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 45 در بین جمع، عاشق و معشوقی سعادتمند شده بودند و فهمیدند که عشق حسی هست بس عمیقتر از سعادت زودگذر شبهای پنهانی آنها 0 1
بریدههای کتاب صد سال تنهایی ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 - 18:08 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 245 « تصور نمیکرد پایان دادن به جنگ تا چه اندازه مشکلتر از آغاز کردن آن است. » 0 0 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 - 18:09 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 245 « نگران نباش! مردن خیلی سختتر از زنده ماندن است. انسانها به سادگی نمیمیرند!» 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 - 18:11 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 242 « پس معلوم میشود همه ما برای رسیدن به یک هدف مشترک با هم مبارزه میکنیم؛ قدرت!» 0 1 ℛℯ𝒹 𝒲𝒾𝓉𝒸ℎ 1404/6/11 - 18:13 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 239 -آئورلیانو، توجه بیشتری به قلبت نشان بده! هنوز نمردهای، ولی به تدریج فاسد میشوی. 0 1 هما یوسفی 1404/6/12 - 16:38 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 46 این کشتی بادبانی که نشانه وجود دریا در آن نزدیکی بود، قدرت اراده خوزه آرکادیو بوئندیا را گرفت. تصور می کرد بازیچه دست سرنوشتی عجیب و غریب و پیش بینی ناپذیر شده است زیرا آن زمان که با تلاش فراوان و بی وقفه در جستجوی دریا بود، آن را نیافته بود و حالا که در پی آن نبود، همچون سدی نفوذناپذیر پیش روی او قرار داشت. 0 1 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 12:05 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 90 ما تا امروز کسی را در این دهکده دفن نکردهایم. زمانی میتوانیم بگوییم این خاک متعلق به ما و فرزندانمان است که یکی از افراد خانواده، در اینجا به خاک سپرده شده باشد. #صدسالتنهایی #گابریل_گارسیا_مارکز 0 1 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 12:07 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 127 "احترام گذاشتن به قول و قرار، سرمایهای است که با ولخرجی کردن از بین نمیرود." #صدسالتنهایی #گابریل_گارسیا_مارکز 0 1 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 14:17 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 245 مردن خیلی سختتر از زنده ماندن است. انسانها به سادگی نمیمیرند! 0 0 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 14:59 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 271 کمی هم پسانداز کن. باید بدانی که این فراوانی نعمت، هرگز تا ابد پایدار نمیماند. 0 0 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 15:45 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 283 راز سعادت دوران پیری، چیزی جز بستن پیمانی شرافتمندانه با تنهایی نیست. 0 0 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 17:31 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 298 من میگویم تو از جمله کسانی هستی که به ماتحت خودت میگویی دنبالت نیاید، چون بو میدهد. 0 0 Rezvan Farhadipour 1404/6/13 - 23:18 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 340 انسان وقتی که بتواند، میمیرد، نه زمانی که باید! 0 2 Rezvan Farhadipour 1404/6/14 - 11:06 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 352 بدون ترس و وحشت، از خداوند میپرسید که مگر انسانها از آهن ساخته شدهاند که آن همه رنج و عذاب و فلاکت را برایشان میفرستد و از آنها میخواهد تحمل کنند؟ 0 3 Rezvan Farhadipour 1404/6/14 - 17:24 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 390 اورسولا به آمارانتا التماس کرد: با فرناندا وداع کن. حتی یک لحظه آشتی کردن، بیشتر از یک عمر دوستی است. آمارانتا پاسخ داد: ولی حالا دیگر هیچ ارزشی ندارد! 0 3 yasna ahmadi 1404/6/27 - 15:23 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 154 یاد روزهایی افتاد که آینده درخشان بود، ولی حالا دیگر هیچ آیندهای نداشت، هیچکس آیندهای نداشت، فقط گذشتهای بود که آدمها در آن گیر کرده بودند. 0 2 Tiyara banani 1404/7/2 - 18:12 صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 55 0 25 سعید دبیری 1404/7/4 - 13:45 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 26 اورلیانو نه تنها برادر بزرگترش را درک میکرد بلکه برای ماجرای دلباختگی کنجکاو بود ، یکبار از برادرش پرسید که چه حسی به عشق دارد ، برادر پاسخ داد : مثل زلزله است. 0 6 سایه 1404/7/4 - 19:53 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 406 در نامه های خود به دوستانش سفارش می کرد که تا می توانند از فرصت های زندگی به بهترین شکل ممکن استفاده کنند و دو روز دنیا را خوش باشند زیرا زمان از دست رفته هرگز باز نخواد گشت. 0 1 حسین 1404/7/6 - 09:39 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 42 او احتیاجی نمیدید تا هیجان خود را مخفی کند، چون با آن زن، که انفجار قهقهاش کبوترها را از وحشت میپراکند، با آن قدرت نامرئی که نفس کشیدن از درون و کنترل کردن ضربان قلب را به او میآموخت و به او فهمانده بود علت ترس بشر از مرگ چیست، هیچگونه ارتباطی نداشت. 0 0 حسین 1404/7/6 - 09:44 صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز 3.9 199 صفحۀ 45 در بین جمع، عاشق و معشوقی سعادتمند شده بودند و فهمیدند که عشق حسی هست بس عمیقتر از سعادت زودگذر شبهای پنهانی آنها 0 1