بریده‌ای از کتاب اعتراف من اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی

Aryan Darzi

Aryan Darzi

1404/4/18

بریدۀ کتاب

صفحۀ 17

تولستوی با ناشکیبایی گفت: دیگر بس است، لووشکا، خسته شدیم! یکسره از آزادی حرف می‌زنی! آخر این آزادی چیست و کجاست؟ گیریم که تو به این آزادی رسیدی، خوب پس از آن چه خواهی کرد؟ پیامد این آزادی جز پوچی و کاهلی و گدایی نخواهد بود. آخر با دستیابی به این آزادی دیگر چه وجه مشترکی با مردم خواهی داشت؟ نگاهی به این پرندگان بکن! همه آزادند، با این حال آشیانه می‌سازند.

تولستوی با ناشکیبایی گفت: دیگر بس است، لووشکا، خسته شدیم! یکسره از آزادی حرف می‌زنی! آخر این آزادی چیست و کجاست؟ گیریم که تو به این آزادی رسیدی، خوب پس از آن چه خواهی کرد؟ پیامد این آزادی جز پوچی و کاهلی و گدایی نخواهد بود. آخر با دستیابی به این آزادی دیگر چه وجه مشترکی با مردم خواهی داشت؟ نگاهی به این پرندگان بکن! همه آزادند، با این حال آشیانه می‌سازند.

7

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.