بریده‌ای از کتاب ۱۹۸۴ اثر جورج اورول

Shamim

Shamim

1402/10/16

بریدۀ کتاب

صفحۀ 45

در روی دیگر سکه تصویر برادر بزرگ حک شده بود. حتی چشم‌های تصویر روی سکه هم آدم را دنبال می‌کرد. روی سکه‌ها، روی مُهر‌ها، روی جلد کتاب‌ها، پرچم‌ها، پوسترها و کاغذ روی پاکت‌های سیگار؛ همه‌جا. همیشه چشم‌ها تو را زیرنظر دارند و صداهای‌شان در گوش می‌پیچد. خواب یا بیدار، درحال کار یا خوردن، داخل خانه یا بیرون، در حمام یا تختخواب؛ راه گریزی نبود. هیچ‌چیز جز چند سانتیمتر مکعب فضای درون مغزت مال خودت نبود.

در روی دیگر سکه تصویر برادر بزرگ حک شده بود. حتی چشم‌های تصویر روی سکه هم آدم را دنبال می‌کرد. روی سکه‌ها، روی مُهر‌ها، روی جلد کتاب‌ها، پرچم‌ها، پوسترها و کاغذ روی پاکت‌های سیگار؛ همه‌جا. همیشه چشم‌ها تو را زیرنظر دارند و صداهای‌شان در گوش می‌پیچد. خواب یا بیدار، درحال کار یا خوردن، داخل خانه یا بیرون، در حمام یا تختخواب؛ راه گریزی نبود. هیچ‌چیز جز چند سانتیمتر مکعب فضای درون مغزت مال خودت نبود.

1

19

(0/1000)

نظرات

Srafil

Srafil

1402/10/17

این کتاب اورول خیلی دارک تر از قلعه حیوانات بود..
چنان ترس و لرزی به تن آدم میندازه که خواننده رو مجاب به تفکر بیشتری می‌کنه... تفکری که باید از فیلتر سازمان های حکومتی گذر کنه و در آخر اگر چیزی جز خلاف واقعیات درش بود، مصداق جرم نابخشودنی تلقی میشه.

1

.

.

1402/10/18

حتی تو بعضی از قسمت ها در روند داستان  آدم فکر میکرد تو ذهن آدم رو هم می‌خونن ,به نظر منم تلخ بود البته ماهم در جامعه مون  از این تلخی ها کم نداریم 

2