بریده‌ای از کتاب درخت زیبای من اثر ژوزه مائوروده واسکونسلوس

بریدۀ کتاب

صفحۀ 188

دیگر به راستی می‌دانستم که درد یعنی چه. درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوش شدن نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه‌ زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم می‌شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آن که بتواند رازش را با کسی در میان بگذارد، دردی که انسان را بدون نیروی دست و پاها و سر باقی می‌گذارد و انسان حتی قدرت آن را ندارد که سرش را روی بالش حرکت دهد.

دیگر به راستی می‌دانستم که درد یعنی چه. درد به معنای کتک خوردن تا حد بیهوش شدن نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه‌ زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دل آدم را در هم می‌شکند و انسان ناگزیر است با آن بمیرد بدون آن که بتواند رازش را با کسی در میان بگذارد، دردی که انسان را بدون نیروی دست و پاها و سر باقی می‌گذارد و انسان حتی قدرت آن را ندارد که سرش را روی بالش حرکت دهد.

43

9

(0/1000)

نظرات

چقدر با این کتاب اشک ریختم 😢
2

0

من الان یه حسی دارم که قابل توصیف نیست، ولی خیلی غمگینم...  

0

😮‍💨😮‍💨
@s.fateme 

0