بریدهای از کتاب مرگ ایوان ایلیچ اثر لی یف نیکالایویچ تولستوی
1403/10/12
صفحۀ 11
مرده، مثل همه مردگان، بیجان و سنگین در تابوت افتاده بود، اندامهای خشکیدهاش مردهوار در بالش تابوت فرو رفته، و سرش برای همیشه روی بالش واپس افتاده و پیشانی زرد و موموارش مثل هر مردهی دیگری بیرون زدهبود. با شقیقههای گودافتادهی طاس و بینی برجستهاش گفتی لب زیرینش رو فرو میفشرد. سیمایش سخت عوض شده بود و نسبت به آخرین دیدارشان لاغر، ولی مثل همهی مردگان زیباتر و خاصه گویاتر از زمان زندگیاش بود. 'حالت این چهره حکایت از آن میکرد که آنچه کردنی بوده کرده است و به شایستگی.'
مرده، مثل همه مردگان، بیجان و سنگین در تابوت افتاده بود، اندامهای خشکیدهاش مردهوار در بالش تابوت فرو رفته، و سرش برای همیشه روی بالش واپس افتاده و پیشانی زرد و موموارش مثل هر مردهی دیگری بیرون زدهبود. با شقیقههای گودافتادهی طاس و بینی برجستهاش گفتی لب زیرینش رو فرو میفشرد. سیمایش سخت عوض شده بود و نسبت به آخرین دیدارشان لاغر، ولی مثل همهی مردگان زیباتر و خاصه گویاتر از زمان زندگیاش بود. 'حالت این چهره حکایت از آن میکرد که آنچه کردنی بوده کرده است و به شایستگی.'
زهرا رضوان
1403/10/15
0