بریده‌ای از کتاب رستخیز: بیست و چهار روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم اثر حبیبه جعفریان

بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

این همان خورشیدی‌ست که ای کاش برنمی‌آمد‌. فکر می‌کنم ممکن بود التماس‌ها کارگر بیفتد، خورشید برنیاید و دم‌دمای ظهر، روی خاک، توی بیابان، خون حسین ریخته نشود.

این همان خورشیدی‌ست که ای کاش برنمی‌آمد‌. فکر می‌کنم ممکن بود التماس‌ها کارگر بیفتد، خورشید برنیاید و دم‌دمای ظهر، روی خاک، توی بیابان، خون حسین ریخته نشود.

33

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.