بریدۀ کتاب
1403/3/26
صفحۀ 164
بچه که بودم سفت و سخت عقیده داشتم که با پایان تعطیلات تابستان، دریا دیگر موج نمیسازد. وقتی متوجه شدم این طور نیست و بعد از بازگشت ما به مدرسه هم امواج دریا همچنان سر به ساحل میکوبند مات و مبهوت ماندم. نمیتوانستم این اتلاف انرژی و زیبایی را درک کنم. نمیفهمیدم وقتی کسی در ساحل نیست که امواج را ببیند چرا دریا همچنان موج میسازد. به خودم دلداری میدادم که شاید وقتی ما در مدرسهایم، کسی در ساحل است و امواج را تماشا میکند؛ کسی که وظیفه دارد دریا را تک و تنها به حال خودش نگذارد. اما کار از کار گذشته بود. دیگر میتوانستم دریایی را که به حال خودش رها شده تصور کنم؛ دریایی که همیشه همان احوال را دارد. معنای حزن را فهمیده بودم. دریایی که کسی به ساحل کوفتن امواجش را نمیبیند، گویی اصلا موجی نساخته. و مگر حزن چیزی جز بیموجی است؟
بچه که بودم سفت و سخت عقیده داشتم که با پایان تعطیلات تابستان، دریا دیگر موج نمیسازد. وقتی متوجه شدم این طور نیست و بعد از بازگشت ما به مدرسه هم امواج دریا همچنان سر به ساحل میکوبند مات و مبهوت ماندم. نمیتوانستم این اتلاف انرژی و زیبایی را درک کنم. نمیفهمیدم وقتی کسی در ساحل نیست که امواج را ببیند چرا دریا همچنان موج میسازد. به خودم دلداری میدادم که شاید وقتی ما در مدرسهایم، کسی در ساحل است و امواج را تماشا میکند؛ کسی که وظیفه دارد دریا را تک و تنها به حال خودش نگذارد. اما کار از کار گذشته بود. دیگر میتوانستم دریایی را که به حال خودش رها شده تصور کنم؛ دریایی که همیشه همان احوال را دارد. معنای حزن را فهمیده بودم. دریایی که کسی به ساحل کوفتن امواجش را نمیبیند، گویی اصلا موجی نساخته. و مگر حزن چیزی جز بیموجی است؟
نظرات
1403/3/30
بعضیها دلشان آنقدر بزرگ و دریایی است که بدون هیچ دلیل و بهانهای همیشه زیبا و مهربانند ؛ و توقع جبران یا حتی دیدهشدن هم ندارد. دریا خیلی بزرگتر از اینست که بخواهد با بیلطفی دیگران، آزردهخاطر شود! چیزی که ظاهراً از نظر نویسنده غافل مانده...
0
1403/3/26
1