بریده‌ای از کتاب پاییز فصل آخر سال است اثر نسیم مرعشی

مهسا

مهسا

1403/10/25

بریدۀ کتاب

صفحۀ 168

نمی دانم این «چیزی شدن» را چه کسی توی دهان ما انداخت؟از کِی فکر می کردیم باید کسی بشویم یا کاری کنیم.این همه آدم در دنیا دارند نباتی زندگی می کنند.بیدار می شوند و می خورند و می دوند و می خوابند.همین.مگر به کجای دنیا برخورده؟

نمی دانم این «چیزی شدن» را چه کسی توی دهان ما انداخت؟از کِی فکر می کردیم باید کسی بشویم یا کاری کنیم.این همه آدم در دنیا دارند نباتی زندگی می کنند.بیدار می شوند و می خورند و می دوند و می خوابند.همین.مگر به کجای دنیا برخورده؟

946

58

(0/1000)

نظرات

ملیکا

ملیکا

1403/10/25

خب نتیجه و چکیده‌ی زندگی این‌همه آدم چی‌شد؟ آیا ارزشی از خودشون توی این دنیا به‌جا گذاشتن؟
آمدن‌شون بهرِ چه بود پس؟!
1

0

مهسا

مهسا

1403/10/25

مقصود این جمله توی این بخش از کتاب این بود که نیازی نیست حتما کار خیلی بزرگ و خاصی انجام بدیم تا حس کنیم کسی شدیم.شاید کل رسالت ما در این زندگی این باشه که یک روز به یک انسان در حال فروپاشی لبخندی بزنیم و با همین حرکت کوچیک که بعضاً متوجه ی ارزشش نیستیم به اون انسان حیات دوباره ببخشیم.اکثر اوقات متوجه ی ارزشی که از خودمون به جا گذاشتیم نیستیم و دنبال چیز های بزرگ تریم.در حالی که همه برای انجام کار های بزرگ(به اون معنایی که جا افتاده)پا به این دنیا نذاشتن.اصلا کی می تونه تعیین کنه ارزش چه کاری چقدره؟ 

2

حالا بستگی به ادامه و یا جملات پیشین کتاب هم داره ولی اگه همش قرار بر خوردن و خوابیدن و دویدن باشه فکر نکنم دنیا دیگه قرار باشه جای بهتری بشه و پیشرفت کنه.

1

واقعا قلم خوبی داره نسیم مرعشی،خصوصا تو این کتاب

0