بریدهای از کتاب آشنایی با قرآن (تفسیر سوره های صف، جمعه، منافقون و تغابن) اثر مرتضی مطهری
3 روز پیش
صفحۀ 34
تجارت همیشگی انسان این تعبیر یعنی تعبیر تجارت و معامله، تنها در زمینه ایمان و کار خیر نیست و شاید نکته اساسی اینجا باشد. از تعبیرات قرآن کریم ما اینگونه نمیفهمیم که انسان دو حالت دارد: یک حالت اینکه معامله میکند و حالت دیگر اینکه معامله نمیکند. سرمایههایی که انسان دارد، همین سرمایه عمر و سرمایه سلامت و سرمایه قدرتهایی که دارد، سرمایه مالی که دارد و هر آنچه که خداوند به او داده است اینطور نیست که انسان با این سرمایهها یا معامله میکند یا معامله نمیکند. در سرمایههای معمولی، انسان ممکن است سرمایهای داشته باشد و بگوید من با این سرمایه نمیخواهم معامله کنم. وقتی فکر میکنم مگر چقدر عمر میکنم، پنجاه سال دیگر هم اگر زنده باشم، دارایی دارم و از این دارایی خودم کمکم خرج میکنم تا عمرم به پایان برسد؛ احتیاجی به معامله ندارم، معامله هم نمیکنم. آیا انسان میتواند در مورد سرمایههای انسانی که دارد همینگونه باشد؛ بگوید: من نمیخواهم معامله کنم، نمیخواهم کسب کنم؛ از نظر امور معنوی و اخروی و آن اموری که قرآن آنها را معامله نامیده است میخواهم سرمایه خود را راکد بگذارم و کم کم خرج کنم؟ یا نه، انسان در دنیا نمیتواند کاسب نباشد،نمیتواند اکتساب نکند، منتها یا آن اکتساب و یا این اکتساب؟ شق دوم صحیح است؛ این که من یک عمر زندگی کنم و اساساً سرمایهام را به کار نیندازم، محال است؛ یعنی انسان دائماً درحال مبادله است و نمیتواند در حال مبادله نباشد؛ یا مبادلهای که نتیجهاش به تعبیر قرآن خسران زیاد و عذاب الیم است، و یا مبادلهای که نتیجهاش سعادت ابدی است، یعنی یا زیر صفر است یا بالای صفر؛ روی صفر نمیایستد.
تجارت همیشگی انسان این تعبیر یعنی تعبیر تجارت و معامله، تنها در زمینه ایمان و کار خیر نیست و شاید نکته اساسی اینجا باشد. از تعبیرات قرآن کریم ما اینگونه نمیفهمیم که انسان دو حالت دارد: یک حالت اینکه معامله میکند و حالت دیگر اینکه معامله نمیکند. سرمایههایی که انسان دارد، همین سرمایه عمر و سرمایه سلامت و سرمایه قدرتهایی که دارد، سرمایه مالی که دارد و هر آنچه که خداوند به او داده است اینطور نیست که انسان با این سرمایهها یا معامله میکند یا معامله نمیکند. در سرمایههای معمولی، انسان ممکن است سرمایهای داشته باشد و بگوید من با این سرمایه نمیخواهم معامله کنم. وقتی فکر میکنم مگر چقدر عمر میکنم، پنجاه سال دیگر هم اگر زنده باشم، دارایی دارم و از این دارایی خودم کمکم خرج میکنم تا عمرم به پایان برسد؛ احتیاجی به معامله ندارم، معامله هم نمیکنم. آیا انسان میتواند در مورد سرمایههای انسانی که دارد همینگونه باشد؛ بگوید: من نمیخواهم معامله کنم، نمیخواهم کسب کنم؛ از نظر امور معنوی و اخروی و آن اموری که قرآن آنها را معامله نامیده است میخواهم سرمایه خود را راکد بگذارم و کم کم خرج کنم؟ یا نه، انسان در دنیا نمیتواند کاسب نباشد،نمیتواند اکتساب نکند، منتها یا آن اکتساب و یا این اکتساب؟ شق دوم صحیح است؛ این که من یک عمر زندگی کنم و اساساً سرمایهام را به کار نیندازم، محال است؛ یعنی انسان دائماً درحال مبادله است و نمیتواند در حال مبادله نباشد؛ یا مبادلهای که نتیجهاش به تعبیر قرآن خسران زیاد و عذاب الیم است، و یا مبادلهای که نتیجهاش سعادت ابدی است، یعنی یا زیر صفر است یا بالای صفر؛ روی صفر نمیایستد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.