بریده‌ای از کتاب لاشه لطیف اثر آگوستینا باستریکا

Daydreamer

Daydreamer

1404/4/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 85

به نظرش سرخیو یک رفیق واقعی است که بابت دست راستِ رئیس بودن مسخره اش نمی‌کند، کسی که نمی‌کوشد از او سوء استفاده کند، کسی که به راحتی افکارش را با او در میان می‌گذارد. وقتی بچه مُرد، سرخیو با ترحم به او نگاه نکرد یا نگفت "لئو حالا یه فرشته کوچولوئه" از آن‌هایی نبود که چون نمی‌دانست چه بگوید جلوش سکوت کند، از او دوری نکرد، متفاوت رفتار نکرد. سرخیو بغلش کرد و او را به میخانه‌ای برد و مستش کرد و آن قدر لطیفه تعریف کرد که از زور خنده اشک های‌شان جاری شد. آن رنج هنوز وجود داشت، اما او می‌دانست سرخیو دوستش است.

به نظرش سرخیو یک رفیق واقعی است که بابت دست راستِ رئیس بودن مسخره اش نمی‌کند، کسی که نمی‌کوشد از او سوء استفاده کند، کسی که به راحتی افکارش را با او در میان می‌گذارد. وقتی بچه مُرد، سرخیو با ترحم به او نگاه نکرد یا نگفت "لئو حالا یه فرشته کوچولوئه" از آن‌هایی نبود که چون نمی‌دانست چه بگوید جلوش سکوت کند، از او دوری نکرد، متفاوت رفتار نکرد. سرخیو بغلش کرد و او را به میخانه‌ای برد و مستش کرد و آن قدر لطیفه تعریف کرد که از زور خنده اشک های‌شان جاری شد. آن رنج هنوز وجود داشت، اما او می‌دانست سرخیو دوستش است.

56

9

(0/1000)

نظرات

Satoru

Satoru

1404/4/20

چه دوستی قشنگی

1