بریدهای از کتاب قلمرو خلافکاران اثر لی باردوگو
1402/9/27
صفحۀ 41
کز از عصایش استفاده کرد تا هردوی آنها را به سمت مرکز جزیره هدایت کند. _ و اگه همه حواستون به داد زدن سر همدیگه نبود، صدامون رو میشنیدین.ماتیاس، جوری با دهن باز نگاهش نکن انگار تا حالا دختری با لباس شب ندیدی. ماتیاس با نهایت وقاری که در توانش بود،گفت:_ دهنم باز نبود. ولی چه فکری باید میکرد وقتی نینا به همه جای لباسش گل زده بود؟ نینا گفت:_ ساکت باش،برکر. دوست دارم با دهن باز نگاهم کنه.
کز از عصایش استفاده کرد تا هردوی آنها را به سمت مرکز جزیره هدایت کند. _ و اگه همه حواستون به داد زدن سر همدیگه نبود، صدامون رو میشنیدین.ماتیاس، جوری با دهن باز نگاهش نکن انگار تا حالا دختری با لباس شب ندیدی. ماتیاس با نهایت وقاری که در توانش بود،گفت:_ دهنم باز نبود. ولی چه فکری باید میکرد وقتی نینا به همه جای لباسش گل زده بود؟ نینا گفت:_ ساکت باش،برکر. دوست دارم با دهن باز نگاهم کنه.
فاطمه خوران🇮🇷🇵🇸
1402/11/12
1