بریده‌ای از کتاب غارتگر اثر محبوبه زارع

بریدۀ کتاب

صفحۀ 2

قانون زندگی در زمین همین است؛ یا غارت شو، یا غارتگر باش! حکایت گرگ است و گوسفند! تو محکومی که یا گرگ باشی، یا گوسفند! این بار مرد عرب، جسورانه پوزخند زد و گفت : اما راه سومی نیز هست، من می‌خواهم در این حکایت، چوپانی باشم که نگذارم گرگ، گله را بدرد! خون می دهم، اما غارت نخواهم شد!

قانون زندگی در زمین همین است؛ یا غارت شو، یا غارتگر باش! حکایت گرگ است و گوسفند! تو محکومی که یا گرگ باشی، یا گوسفند! این بار مرد عرب، جسورانه پوزخند زد و گفت : اما راه سومی نیز هست، من می‌خواهم در این حکایت، چوپانی باشم که نگذارم گرگ، گله را بدرد! خون می دهم، اما غارت نخواهم شد!

106

7

(0/1000)

نظرات

چه به جا  👌

0

دارم فکر می کنم بعضی ها چطور توی حباب زندگی می کردند که اصلا چنین اصل مهمی رو فراموش کردن، دین نداری به داروین هم که اعتقاد باشی باید برای تنازع بقا جنگید 

0