بریده‌ای از کتاب شاهنامه اثر جلال خالقی مطلق

maryam

maryam

10 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 285

چُنین گفت موبَد که مردن به نام به از زنده، دشمن بدو شادکام اگر من شوم کشته بر دست اوی نگردد سیه، روزِ چون آبِ جوی چو گودرز و هفتاد پورِ گزین همه پهلوانانِ با آفرین نباشد بدایران، تنِ من مباد چُنین دارم از موبَدِ پاک یاد که چون برکنند از چمن بیخِ سرو سزد گر گیا را نبوید تَذَروْ

چُنین گفت موبَد که مردن به نام به از زنده، دشمن بدو شادکام اگر من شوم کشته بر دست اوی نگردد سیه، روزِ چون آبِ جوی چو گودرز و هفتاد پورِ گزین همه پهلوانانِ با آفرین نباشد بدایران، تنِ من مباد چُنین دارم از موبَدِ پاک یاد که چون برکنند از چمن بیخِ سرو سزد گر گیا را نبوید تَذَروْ

7

1

(0/1000)

نظرات

محمد حسین

محمد حسین

5 ساعت پیش

فکر کنم مربوط به  دستان رزم دوازده رخ  باشه ولی اون داستان در جلد دوم چاپ سخن هست. 
یکی از بهترین و روانکاوانه ترین داستان های شاهنامه.

0