بریدهای از کتاب بیست گفتار اثر مرتضی مطهری
1403/11/1
صفحۀ 196
اگر عقل انسان آزاد باشد، در امور آن طور قضاوت میکند که در واقع و نفسالامر چنان است: خوب را خوب و بد را بد میبیند. اگر تحت تأثیر و نفوذ کانون خواهشهای دل باشد آن طور قضاوت میکند که دل میخواهد و میپسندد نه آن طوری که حقیقت هست. عقل در ذات خود قاضی عادلی است ولی باید استقلال این قوّه قضایی محترم باشد، قوّه مجریه (یعنی میلها و خواهشها و تصمیم و ارادهها) او را دستنشانده خود قرار ندهد؛ اگر دستنشانده شد انتظار عدالت از او نمیرود. از سخنان مولای متقیان علی(ع) است، میفرماید: مَنْ عَشِقَ شَیئاْ اَعْشی بَصَرَهُ وَ اَمْرَضَ قَلْبَهُ[1]. هرکس که به چیزی عشق بورزد و خواهش دلش نسبت به آن چیز طغیان کند، آن عشق موجب شبکوری او میشود و روحش را مریض میکند. مقصود از این شبکوری این است که در تاریکیهای حوادث که احتیاج به هدایت و روشنایی عقل و منطق است دیگر نمیبیند. حب و بغض و دوستی و دشمنی در طرز قضاوت مؤثر است.
اگر عقل انسان آزاد باشد، در امور آن طور قضاوت میکند که در واقع و نفسالامر چنان است: خوب را خوب و بد را بد میبیند. اگر تحت تأثیر و نفوذ کانون خواهشهای دل باشد آن طور قضاوت میکند که دل میخواهد و میپسندد نه آن طوری که حقیقت هست. عقل در ذات خود قاضی عادلی است ولی باید استقلال این قوّه قضایی محترم باشد، قوّه مجریه (یعنی میلها و خواهشها و تصمیم و ارادهها) او را دستنشانده خود قرار ندهد؛ اگر دستنشانده شد انتظار عدالت از او نمیرود. از سخنان مولای متقیان علی(ع) است، میفرماید: مَنْ عَشِقَ شَیئاْ اَعْشی بَصَرَهُ وَ اَمْرَضَ قَلْبَهُ[1]. هرکس که به چیزی عشق بورزد و خواهش دلش نسبت به آن چیز طغیان کند، آن عشق موجب شبکوری او میشود و روحش را مریض میکند. مقصود از این شبکوری این است که در تاریکیهای حوادث که احتیاج به هدایت و روشنایی عقل و منطق است دیگر نمیبیند. حب و بغض و دوستی و دشمنی در طرز قضاوت مؤثر است.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.