بریده‌ای از کتاب زن آقا اثر زهرا کاردانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 137

پارچه چادری را که توی دست های سید گذاشتم، از خنده غش کرد‌. گفت: (( فکر کن! با چادر گل دارِ قرمز توی کوچه کنارم راه بری! اونم چادری به این نازکی!چه زن آقای باحالی بشی!))

پارچه چادری را که توی دست های سید گذاشتم، از خنده غش کرد‌. گفت: (( فکر کن! با چادر گل دارِ قرمز توی کوچه کنارم راه بری! اونم چادری به این نازکی!چه زن آقای باحالی بشی!))

9

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.