بریدۀ کتاب
1403/3/23
3.9
28
صفحۀ 19
حالا دیگر کل اعتقادم در زندگی مبتنی بر این باور است که تنهایی پدیده ای نادر و غریب، مختص من و یک مشت آدم تنها شبیه من نیست، بلکه واقعیتی محوری و گریزناپذیر در هستی بشری است. اگر به معاینهٔ لحظات، افعال، و گفتار آدم های جورواجور بنشینیم _و نه فقط غم و شور بزرگترین شاعران، بلکه ناخشنودی عظیم آدم های معمولی، آنگونه که از فحش ها و نفرین ها و ناسزاها و توهین ها و دیگر کلمات درشت و خشنشان بر می آید که الی الابد گوش هایمان را به هنگام عبور از کنار فوج فوج آدم ها در خیابان ها می خراشد_ می بینیم که همه شان از یک چیز در عذابند. همه شان در نهایت از تنهایی است که می نالند.
حالا دیگر کل اعتقادم در زندگی مبتنی بر این باور است که تنهایی پدیده ای نادر و غریب، مختص من و یک مشت آدم تنها شبیه من نیست، بلکه واقعیتی محوری و گریزناپذیر در هستی بشری است. اگر به معاینهٔ لحظات، افعال، و گفتار آدم های جورواجور بنشینیم _و نه فقط غم و شور بزرگترین شاعران، بلکه ناخشنودی عظیم آدم های معمولی، آنگونه که از فحش ها و نفرین ها و ناسزاها و توهین ها و دیگر کلمات درشت و خشنشان بر می آید که الی الابد گوش هایمان را به هنگام عبور از کنار فوج فوج آدم ها در خیابان ها می خراشد_ می بینیم که همه شان از یک چیز در عذابند. همه شان در نهایت از تنهایی است که می نالند.
1403/4/8
1