بریدۀ کتاب

سمیرا

1403/4/29

سیاه خون
بریدۀ کتاب

صفحۀ 72

به نظرت عجیب نیست که وقتی آدم چندبار یک کتاب را می‌خواند، آن کتاب خیلی خیلی کلفت‌تر از اولش میشه؟ انگار هربار بین کاغذها یک چیزی می‌چسبد، احساسات، افکار، صداها، عطرها... و وقتی تو بعد از سال‌ها باز آن کتاب را ورق میزنی ، خودت را لای کاغذها پیدا میکنی، کمی جوانتر و متفاوت‌تر، انگار کتاب تورا حفظ کرده، مثل گلی که لای کتاب خشک کرده باشی، غریبه در عین حال آشنا.

به نظرت عجیب نیست که وقتی آدم چندبار یک کتاب را می‌خواند، آن کتاب خیلی خیلی کلفت‌تر از اولش میشه؟ انگار هربار بین کاغذها یک چیزی می‌چسبد، احساسات، افکار، صداها، عطرها... و وقتی تو بعد از سال‌ها باز آن کتاب را ورق میزنی ، خودت را لای کاغذها پیدا میکنی، کمی جوانتر و متفاوت‌تر، انگار کتاب تورا حفظ کرده، مثل گلی که لای کتاب خشک کرده باشی، غریبه در عین حال آشنا.

68

12

(0/1000)

نظرات

وای چه توصیف قشنگی😍😍

3