بریدهای از کتاب بعد از ابر اثر بابک زمانی
1403/11/13
صفحۀ 1
به یاد ندارم که مسیری را رفته باشم و هزار بار پشت سر را نگاه نکرده باشم. همیشه تا خود مقصد یک چشمم به عقب بوده است؛ همیشه وقت های رفتن پاهایم به جلو برده اند مرا، اما چشم هایم، اما قلبم، مرا به جایی که از آن آمده ام بازگردانده اند. هستند آنانی که آن قدر دل دارند که نگاهشان را به عقب بازنگردانند، اما همان ها هم باقی مسیر را به جایی که از آن آمده اند فکر می کنند. راستش را بخواهی هیچ کس هرگز به هیچ کجا نرسیده است، وقتی که این همه در مبدا جا می مانیم.
به یاد ندارم که مسیری را رفته باشم و هزار بار پشت سر را نگاه نکرده باشم. همیشه تا خود مقصد یک چشمم به عقب بوده است؛ همیشه وقت های رفتن پاهایم به جلو برده اند مرا، اما چشم هایم، اما قلبم، مرا به جایی که از آن آمده ام بازگردانده اند. هستند آنانی که آن قدر دل دارند که نگاهشان را به عقب بازنگردانند، اما همان ها هم باقی مسیر را به جایی که از آن آمده اند فکر می کنند. راستش را بخواهی هیچ کس هرگز به هیچ کجا نرسیده است، وقتی که این همه در مبدا جا می مانیم.
حسنشونم
1403/11/14
0