بریدۀ کتاب
1402/11/14
صفحۀ 73
می پرم طرف نخلها. نخلی را بغل میگیرم. پوست سخت و سفت و خشن تنه ی نخل، آغوش گرم مادرم می شود. صورتم را به تنه ی نخل می.چسبانم. تنه ی نخل کلفت است. دستهای من کوتاه است نمی توانم درست بغلش بگیرم. می چرخم می چرخم دور نخل می چرخم بوسش میکنم سرم را بالا می گیرم و به شاخ و برگهاش نگاه میکنم باد ملایمی می آید، شاخه هاش را تکان میدهد. فکر میکنم باد موهای مادرم را تکان میدهد. بلبل خرمایی تو شاخه ها جیک جیک و چکل چکل می.کند از این شاخه به آن شاخه می پرد فکر میکنم مادرم به زبان بلبل با من حرف میزند.
می پرم طرف نخلها. نخلی را بغل میگیرم. پوست سخت و سفت و خشن تنه ی نخل، آغوش گرم مادرم می شود. صورتم را به تنه ی نخل می.چسبانم. تنه ی نخل کلفت است. دستهای من کوتاه است نمی توانم درست بغلش بگیرم. می چرخم می چرخم دور نخل می چرخم بوسش میکنم سرم را بالا می گیرم و به شاخ و برگهاش نگاه میکنم باد ملایمی می آید، شاخه هاش را تکان میدهد. فکر میکنم باد موهای مادرم را تکان میدهد. بلبل خرمایی تو شاخه ها جیک جیک و چکل چکل می.کند از این شاخه به آن شاخه می پرد فکر میکنم مادرم به زبان بلبل با من حرف میزند.
1402/11/15
1