بریدۀ کتاب
2 روز پیش
4.1
10
صفحۀ 12
آن روز ها خیلی ادعا داشتم فکر می کردم این سفر , سفر آخرت است . وقتی برادری که مسئولیت گروه مارا به عهده داشت از من پرسید کجا می خواید اعزام شید? فکر کردم در شان شهید نیست که مسیرش را خودش تعیین کند . گفتم هرجا موند که کسی نرفت من رو همونجا اعزام کنید.
آن روز ها خیلی ادعا داشتم فکر می کردم این سفر , سفر آخرت است . وقتی برادری که مسئولیت گروه مارا به عهده داشت از من پرسید کجا می خواید اعزام شید? فکر کردم در شان شهید نیست که مسیرش را خودش تعیین کند . گفتم هرجا موند که کسی نرفت من رو همونجا اعزام کنید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.