بریدۀ کتاب

همت به روایت همسر شهید
بریدۀ کتاب

صفحۀ 12

آن روز ها خیلی ادعا داشتم فکر می کردم این سفر , سفر آخرت است . وقتی برادری که مسئولیت گروه مارا به عهده داشت از من پرسید کجا می خواید اعزام شید? فکر کردم در شان شهید نیست که مسیرش را خودش تعیین کند . گفتم هرجا موند که کسی نرفت من رو همونجا اعزام کنید.

آن روز ها خیلی ادعا داشتم فکر می کردم این سفر , سفر آخرت است . وقتی برادری که مسئولیت گروه مارا به عهده داشت از من پرسید کجا می خواید اعزام شید? فکر کردم در شان شهید نیست که مسیرش را خودش تعیین کند . گفتم هرجا موند که کسی نرفت من رو همونجا اعزام کنید.

6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.