جهان بدون حضور من چه شکلی خواهد بود؟ جهان راه خودش را میرود و کاری را که باید انجام دهد، انجام می دهد. من هم دیگر نیستم و خیلی عجیب است. فکرش را بکن ماشین آشغالی می آید و زباله ها را میبرد زباله ها هستند اما من دیگر نیستم! یا این که روزنامه ام را می آورند اما من دیگر نیستم که آن را بردارم!

«یعنی چه؟ آیا به راستی باید مرد؟» و ندای درونش جواب میداد: بله حقیقت است و باید مُرد می‌پرسید: «ولی آخر این همه رنج برای چیست؟» و ندا جواب میداد «دلیلی نیست برای هیچ و همین.»

"آدما نیاز ندارن که خیلی باهوش و زیرک باشن همین کافیه که خوب باشن، گاهی اوقات فکر میکنم این زیرکی در بعضی ها تأثير معکوس داره و به حرومزادگی تبدیل میشه، همه آدمای به واقع زیرک رو در نظر بگیر چندان آدمای خوب و نازنینی نیستن"