بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سجاد عرفانی یزدی

@sajjaderfawni

2 دنبال شده

9 دنبال کننده

                      علاقه مند به دنیای نا تمام کتاب ☕
                    

یادداشت‌ها

                یک رمان کوتاه که در عجبم ، چرا روندی به این سرعت داشت... تقریبا یک روزه این رمان را خواندم و وقتی به صفحه خالی پایانی رسیدم چشمانم از تعجب باز مانده بود.. احساس می‌کردم باید بگریم ولی.. مردی چهل ساله که بعد از سال ها زندگی عذبناک و منزوی ، به یکباره به یاد ازدواج افتاده و طرف دیگر این گند.. دختری نوجوان و رنجور است... داستان وقتی آغاز می‌شود که جنازه دختر روی زمین است و لخته خونی از دهانش بیرون ریخته..
بیش از این جلو نمی‌روم. نازنین یک عاشقانه متفاوت است.. شما خاطرات مردی را مرور می‌کنید که به دنبال مقصر می‌گردد.. به دنبال رد قدمی که اشتباه برداشته است.. حکایت دو انسان رنجور ، که چرخ فلک سرنوشتشان را به موازا کشانده.. یک عشق، از جنس رنج و انزوا.. از جنس سکوت و دیر به سخن آمدن... اگر یک جمله در این داستانک عالی داستایوفسکی دستگیر ذهن بی خیال من شده باشد این است: گاهی زود تر از آنچه در فکر می‌پروریم دیر می‌شود؛ گاهی سخنی که به زبان نمی‌آید به زخمی بدل می شود که بر روح آدمی باقی‌می ماند. نازنین یک شاهکارک دیگر از داستایوفسکی بود ، اما اینجا جای دارد از ترجمه عالی خانم بیدختی نژاد تشکر کنم و باید بگویم  تحسین برانگیز بود؛ امیدوارم در آینده رمان های بیشتری را با ترجمه ایشان بخوانیم.
        
                یک رمان، که تنها کلمه در وصف آن محشر است. به شخصه گمان نمی کردم این کتاب آنقدر ها خوب باشد... اما حال به شما می‌گویم ؛ این رمان یک اثر هنری است و در نظر من مانند یک بنای مهندسی ساز نقش بسته است؛ 
روایت یک خط زمانی و یک زندگی که حول محور کاراکتر کاتی اچ می‌گردد ، شما زندگی کاتی و کودکانی را می بینید که در شرایطی خاص، دنیایی بی رحم زیست می‌کنند و در مراحل مختلف زندگی با چرا ها ، چگونه ها و این قبیل سوالات دست و پنجه نرم می‌کنند که تمامشان برگرفته و گُر گرفته از مصائب ماهیت زندگی این کودکان است. ایشی‌گورو واقعا چون یک معمار زبردست توانسته کاراکتر ها ، المان ها و فضا های متناسب با هر مرحله زندگی کاتی و دوستانش را در قالب این خط زمانی و این زندگی بگنجاند ؛ درست مثل یک پازل. و همین باعث می‌شود که شما در هرکجای داستان که باشید ، اتفاقات و روز های پیشین این کودکان را همچون خاطرات خود به یاد بیاورید. و از نظر من جز هنرمند صفتی برای نویسنده وجود ندارد. از تمام این ها که بگذریم ، ای‌شی گورو ثابت به من ثابت کرد که جز تخصص و ابتکار در آفریدن داستان ، می‌تواند بسیار شاعرانه ، با توصیف برخی صحنه ها و مکان ها ، تمام وجود خواننده را به رعشه در بیاورد. اگر بخواهم به شکلی کلی راجب این اثر نظر بدهم می‌گویم : روایتی فوق العاده 
        
                

 نگرشی کلی به رمان اتاق شماه 6 نوشته انتوان چخوف
 
گذری از جزییات یک کل را به راحتی در سطر به سطر این کتاب میتوان دید. چخوف وقایع را با قلمی
روان و ذهنی خلاق روایت می کند. جوری که حتی با دیدی غیر مسلح هم به درک کلی ای از کلام او 
خواهیم رسید. یکی از جذابیت های قلم چخوف را این می دانم که معادله ای را جلوی ما می گذارد که
هر چقدر جای ایکس و ایگرگ هارا با چیزهای دیگر عوض میکنیم جواب قانع کننده ای می دهد. 
هر چند که این قابلیت در مغز هر انسانی هست و من هم ان را تجربه کردم ولی شکوفایی و خیره کننده
بودن این اثر ستودنی است.
در کل" داستان روایت اعضای تشکیل دهنده یک چیز است مانند اعضای حیاتی یک بدن " افراد یک جامعه و یا هرچیز از این قبیل.
به دلیل فاکتورها و شخصیت های زیاد" امکان ندارد حد اقل با یک فصل این رمان همزاد پنداری نکنید
 
اگر رمانی می خواهید که در هر دو یا سه سطر برق در چشمانتان بی اندازد و با خود بگویید" بالاخره یک نفر افکارم را می فهمد" این اثر میتواند برایتان براورده کند 
 
 
سجاد عرفانی یزدی
 
 
 
 


 

 

 


        

باشگاه‌ها

باشگاه رواق

205 عضو

تصویر دوریان گری

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

            یک رمان کوتاه که در عجبم ، چرا روندی به این سرعت داشت... تقریبا یک روزه این رمان را خواندم و وقتی به صفحه خالی پایانی رسیدم چشمانم از تعجب باز مانده بود.. احساس می‌کردم باید بگریم ولی.. مردی چهل ساله که بعد از سال ها زندگی عذبناک و منزوی ، به یکباره به یاد ازدواج افتاده و طرف دیگر این گند.. دختری نوجوان و رنجور است... داستان وقتی آغاز می‌شود که جنازه دختر روی زمین است و لخته خونی از دهانش بیرون ریخته..
بیش از این جلو نمی‌روم. نازنین یک عاشقانه متفاوت است.. شما خاطرات مردی را مرور می‌کنید که به دنبال مقصر می‌گردد.. به دنبال رد قدمی که اشتباه برداشته است.. حکایت دو انسان رنجور ، که چرخ فلک سرنوشتشان را به موازا کشانده.. یک عشق، از جنس رنج و انزوا.. از جنس سکوت و دیر به سخن آمدن... اگر یک جمله در این داستانک عالی داستایوفسکی دستگیر ذهن بی خیال من شده باشد این است: گاهی زود تر از آنچه در فکر می‌پروریم دیر می‌شود؛ گاهی سخنی که به زبان نمی‌آید به زخمی بدل می شود که بر روح آدمی باقی‌می ماند. نازنین یک شاهکارک دیگر از داستایوفسکی بود ، اما اینجا جای دارد از ترجمه عالی خانم بیدختی نژاد تشکر کنم و باید بگویم  تحسین برانگیز بود؛ امیدوارم در آینده رمان های بیشتری را با ترجمه ایشان بخوانیم.
          
            یک رمان، که تنها کلمه در وصف آن محشر است. به شخصه گمان نمی کردم این کتاب آنقدر ها خوب باشد... اما حال به شما می‌گویم ؛ این رمان یک اثر هنری است و در نظر من مانند یک بنای مهندسی ساز نقش بسته است؛ 
روایت یک خط زمانی و یک زندگی که حول محور کاراکتر کاتی اچ می‌گردد ، شما زندگی کاتی و کودکانی را می بینید که در شرایطی خاص، دنیایی بی رحم زیست می‌کنند و در مراحل مختلف زندگی با چرا ها ، چگونه ها و این قبیل سوالات دست و پنجه نرم می‌کنند که تمامشان برگرفته و گُر گرفته از مصائب ماهیت زندگی این کودکان است. ایشی‌گورو واقعا چون یک معمار زبردست توانسته کاراکتر ها ، المان ها و فضا های متناسب با هر مرحله زندگی کاتی و دوستانش را در قالب این خط زمانی و این زندگی بگنجاند ؛ درست مثل یک پازل. و همین باعث می‌شود که شما در هرکجای داستان که باشید ، اتفاقات و روز های پیشین این کودکان را همچون خاطرات خود به یاد بیاورید. و از نظر من جز هنرمند صفتی برای نویسنده وجود ندارد. از تمام این ها که بگذریم ، ای‌شی گورو ثابت به من ثابت کرد که جز تخصص و ابتکار در آفریدن داستان ، می‌تواند بسیار شاعرانه ، با توصیف برخی صحنه ها و مکان ها ، تمام وجود خواننده را به رعشه در بیاورد. اگر بخواهم به شکلی کلی راجب این اثر نظر بدهم می‌گویم : روایتی فوق العاده 
          
            

 نگرشی کلی به رمان اتاق شماه 6 نوشته انتوان چخوف
 
گذری از جزییات یک کل را به راحتی در سطر به سطر این کتاب میتوان دید. چخوف وقایع را با قلمی
روان و ذهنی خلاق روایت می کند. جوری که حتی با دیدی غیر مسلح هم به درک کلی ای از کلام او 
خواهیم رسید. یکی از جذابیت های قلم چخوف را این می دانم که معادله ای را جلوی ما می گذارد که
هر چقدر جای ایکس و ایگرگ هارا با چیزهای دیگر عوض میکنیم جواب قانع کننده ای می دهد. 
هر چند که این قابلیت در مغز هر انسانی هست و من هم ان را تجربه کردم ولی شکوفایی و خیره کننده
بودن این اثر ستودنی است.
در کل" داستان روایت اعضای تشکیل دهنده یک چیز است مانند اعضای حیاتی یک بدن " افراد یک جامعه و یا هرچیز از این قبیل.
به دلیل فاکتورها و شخصیت های زیاد" امکان ندارد حد اقل با یک فصل این رمان همزاد پنداری نکنید
 
اگر رمانی می خواهید که در هر دو یا سه سطر برق در چشمانتان بی اندازد و با خود بگویید" بالاخره یک نفر افکارم را می فهمد" این اثر میتواند برایتان براورده کند 
 
 
سجاد عرفانی یزدی