یکی از داستان های با سبک رئال به قلم بی نظیر آقای دولت آبادی که مارا به دل یک خانواده در دهه حدود 50 می برد. زندگی زنی که مانند تمام زن های دیگر روستا فقط به خانه داری مشغول بوده و ناگهان مجبور است خانواده ای را اداره کند. با وجود تمام مردسالاری ها و آزار اذیت اهالی و حتی پسران خود که او را جنس دوم می دانند. ولی با این وجود هیچگاه از تلاش دست نمیکشد.
زندگی اهالی روستا در فقر، گرسنگی، بی سوادی ، جهالت عقاید خاک خورده که منجر به آسیب تک تک آن ها و حتی قانع بودن به کمترین امکانات در حد زنده ماندن می شوند.
نویسنده در تلاش است خواننده را به جای شخصیت های داستان بگذارد تا درک کارهای آنها برای خواننده ممکن شود.