محمد جواد دولتیاری

محمد جواد دولتیاری

@mjavadd

5 دنبال شده

5 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        مرگ، تمام شدن، پایان هرچیز، نیستی و سیاهی. تصویری که همیشه به دنبال فراموشی آن هستیم و به روی خودمان هم نمی‌آوریم که همیشه با ما همراه است. چرا آنقدر سخت است؟ چرا آنقدر وحشتناک است؟ جمله اول گویای همه چیز است و تکرار آن نیز سخت و وحشتناک است. ما مرگ را آنگونه می‌بینیم. ایوان ایلیچ هم مرگ را آنگونه می‌دید و می‌خواست از آن فرار کند و نتوانست. هیچکس نمی‌تواند.
 اما آیا واقعا چنین است؟ اگر آری، فرزندی که در رحم مادر است و قرار است همانجا هم بماند چرا دست و پا و چشم و بینی و گوش و... دارد؟ اگر قرار است کار در دنیای رحم تمام شود پس این همه شلوغ کاری بخاطر چیست؟ اگر انسان در رحم دنیا تمام می‌شود فکر و عقل و قلب را می‌خواهد برای چه؟ حیوانات بدون اینها بهتر زندگی نمی‌کنند؟ این استعدادهای اضافی برای لباسِ تنگِ دنیا زیادی بزرگ و مزاحم نیستند؟ بدون فکر که مدام سوال می‌پرسد و طعنه می‌زند، بدون وجدان و خودآگاهی که مدام محاکمه‌ای بی‌اثر به پا می‌کند و بدون... نیازی به سرگرمی و تنوع و مسکّن‌ها و مخدّرها بود؟ بدون مرگ آگاهی ایوان ایلیچ آنقدر زجر می‌کشید؟ اگر موافق یا مخالف هستید چرا نظر نمی‌دهید؟ 😊
      

2

2

        🔊 من از کتاب صوتی استفاده کردم که کوتاه اما مفید بود.
📃 خلاصه نکاتی رو که در کتاب هست با شما به اشتراک می‌گذارم.
🤷🏻‍♂️ بنظرم  برای اینکه استفاده بهتری از این خلاصه بکنید (و معمولا همه خلاصه‌ها) باید مقداری روی مطالب فکر کنید یا با دوستانتون گفتگو و مرور کنید یا اینکه کتاب رو بخونید یا اینکه همه اینها. 

✨ مخرج مشترک زندگی افراد موفق: انجام کارهایی که هیچ کس تمایل به انجامش ندارد.

🔑 ۹ کلید در نظم شخصی :

۱. انضباط تفکر روشن در مقابل تفکر مبهم.

۲. انضباط تعیین اهداف روزانه: از امروز خودتان چه میخواهید؟ چه کاری را انجام یا متوقف می‌کردید؟ 

۳. انضباط مدیریت زمان روزانه: قبل از شروع روز کاری فردا، برای کارها و اهداف روزانه زمان‌بندی کنید.

۴. انضباط شهامت داشتن: روبرو شدن و غلبه بر ترس‌هایی که مانع انجام کارهای هدفمند می‌شود. 

۵. انضباط عادات خوب سلامت: باید عادت کنید که بدن سالم تری داشته باشید با رژیم غذایی مناسب و ورزش روزانه.

۶. انضباط سرمایه‌گذاری و ذخیره سرمایه: ایجاد ذخیره‌ایی ۱۰ الی ۲۰ درصد از سرمایه کل به جهت استقلال مالی و خارج شدن از بدهی و هزینه‌ها.

۷. انضباط تلاش زیاد و سخت‌کوشی: دوری از حواس‌پرتی‌ها و انجام کار عمیق و افزایش تمرکز بالا بر روی اهداف. سعی کنید کارتان را زودتر از بقیه شروع کنید و آخرین نفری باشید که شرکت را ترک می‌کند.

۸. انضباط یادگیری بی‌وقفه و مداوم: یادگیری مهارت‌های بیشتر و مطالعه کتاب. زنده کردن ساعات مرده مانند معطل شدن در ایستگاههای حمل و نقل و...

۹. انضباط ثبات‌قدم مهم‌ترین انضباط: شجاعت شروع و شهامت ادامه کار حتی در لحظاتی که خسته می‌شوید.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

مرگ ایوان ایلیچ
          "مرگ؛ حقیقتی مسلم و مغفول!"
مرگ آن حقیقتی است که همه به آن اذعان و باور داریم، ولی آن را برای خود نپذیرفته‌ایم، هرچند که برای دیگری قابل تصور است! 

"ایوان انسان است، انسان فانیست، پس ایوان فانیست."
برهانی ساده، که هم صورتی معتبر دارد و هم ماده‌ای صادق. 

"انکار، خشم، ترس، تسلیم"
چهار گام مواجهه با مرگِ "خود"... اگر از پیش به ما بگویند که تنها چندی (مثلا ۱ماه دیگر) زنده‌اید، ابتدا اصرار می‌کنیم که حتما اشتباهی شده، بعد خشمگین می‌شویم که "چرا من؟"؛ بعد از آنچه در پیشِ‌روست، و ما آن را نمی‌شناسیم و برای آن آماده نیستیم، وحشت برمان می‌دارد، ولی در آخر با ناامیدی و تسلیم پیش خود اقرار می‌کنیم:《همین است دیگر... گویا خیلی پیشتر به ما گفته بودند که "تنها چند صباحی زنده‌اید"، ولی در آخر راه یادش افتادم...》 

همه آنچه را که نوشتم حین خواندن کتاب مرگ ایوان ایلیچ در خود می‌یافتم و تصور می‌کردم. این رمانِ کوتاه، مرگنامه‌ای مختصر است. به قول صالح حسینی(مترجم)، لئو تولستوی _مرگ ایوان ایلیچ_ را با مرگ آغاز می‌کند و با زندگی پایان می‌دهد... در واقع با  توجهِ به زندگی... این فرصت مختصر!
به نظرم این کتاب مطلب ناشینده‌ یا نادانسته‌ای ندارد... تنها همه آنچه را که می‌دانیم و شنیده‌ایم چنان در قامتِ وضعیتِ مواجه و دمِ مرگِ ایوان ایلیچ به تصویر می‌کشد که گویی مخاطب خود در محضرِ مرگ و در بسترِ احتضار است.
من هم با ترجمه سروش حبیبی خواندمش، هم با ترجمه صالح حسینی. ادبیات حسینی روان‌تر است، و قلم حبیبی نغزتر...


        

20

مرگ ایوان ایلیچ
          مرگ، تمام شدن، پایان هرچیز، نیستی و سیاهی. تصویری که همیشه به دنبال فراموشی آن هستیم و به روی خودمان هم نمی‌آوریم که همیشه با ما همراه است. چرا آنقدر سخت است؟ چرا آنقدر وحشتناک است؟ جمله اول گویای همه چیز است و تکرار آن نیز سخت و وحشتناک است. ما مرگ را آنگونه می‌بینیم. ایوان ایلیچ هم مرگ را آنگونه می‌دید و می‌خواست از آن فرار کند و نتوانست. هیچکس نمی‌تواند.
 اما آیا واقعا چنین است؟ اگر آری، فرزندی که در رحم مادر است و قرار است همانجا هم بماند چرا دست و پا و چشم و بینی و گوش و... دارد؟ اگر قرار است کار در دنیای رحم تمام شود پس این همه شلوغ کاری بخاطر چیست؟ اگر انسان در رحم دنیا تمام می‌شود فکر و عقل و قلب را می‌خواهد برای چه؟ حیوانات بدون اینها بهتر زندگی نمی‌کنند؟ این استعدادهای اضافی برای لباسِ تنگِ دنیا زیادی بزرگ و مزاحم نیستند؟ بدون فکر که مدام سوال می‌پرسد و طعنه می‌زند، بدون وجدان و خودآگاهی که مدام محاکمه‌ای بی‌اثر به پا می‌کند و بدون... نیازی به سرگرمی و تنوع و مسکّن‌ها و مخدّرها بود؟ بدون مرگ آگاهی ایوان ایلیچ آنقدر زجر می‌کشید؟ اگر موافق یا مخالف هستید چرا نظر نمی‌دهید؟ 😊
        

2

آسمان لاجوردی: خاطرات سید عباس لاجوردی از استاد علی صفایی حائری

2