فاطمه محمدی

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

4.4

        بسم الله الرحمن الرحیم 
این کتاب، دومین کتابی هست که در مورد شهدا و مبارزین عراقی خواندم. واقعا مظلوم و گمنام هستند. در اولین کتاب با شهیده میسون قاضی آشنا شدم. آشنا که نه، شیفه و دلباخته شدم. 
و در این کتاب با فخرسادات طباطبایی آشنا شدم. زنی که تمام زندگی‌اش را وقف اسلام کرده. ۴پسر. همسر و برادرش و دامادش را نیز در این راه تقدیم کرده. حین مطالعه‌ی کتاب، مدام از خدا می‌خواستم کمک کند مانند او شوم❤️🌿
اما چرا ۴ستاره؟ به خاطر ضعف انتشارات. واقعا از انتشارات شهید کاظمی انتظار بیشتری دارم. نویسنده تلاش خود را کرده ولی ایرادات ویرایشی و نگارشی و... از کم کاری انتشارات است.

تربیت سالم در خانه

جین نلسن

4.8

        یک کتاب پر از راهکارهای عملیاتی.
اما... برای اینکه بتوانیم راهکارها را عملی کنیم باید چند ویژگی را در خودمان به وجود بیاوریم یا تقویت کنیم.
۱. صبر و حوصله
۲. آرامش درونی و ذهن آرام
۳. خلاقیت
۴. پشتکار

فصل توت های سفید

سیده عذرا موسوی

3.5

        بسم الله الرحمن الرحیم
رمان قوی بود. تصویرپردازی‌ها عالی. موضوع فوق عالی.
اما از خوندنش لذت نبردم. از یه جایی به بعد فقط می‌خواستم بدونم چه بلایی سر امیر اومد بالاخره. و خب تا آخرش هم مشخص نشد.

از طرف فرزند کوچک شما؛ این بار فرزندان از پدر و مادر روایت می کنند

فاطمه لیالی

4.1

        پرده برداشتن از یک زخم کهنه و نشان دادن آن به دیگران، جرئت می‌خواهد. 
دوست دارم من هم مثل نویسنده‌های این کتاب، خاطرات و زخم‌ها و آسیب‌های دوران کودکی‌ام را بنویسم بلکه اول باخودم کنار بیایم، بعد والدینم را ببخشم و بیشتر از قبل دوستشان بدارم.
شاید این ترس لعنتی، که نکند سال‌ها بعد دخترم از من دلگیر باشد و عاشقانه مادرش را در آغوش نگیرد و از بودن مادرش لذت نبرد، دست از سرم بردارد.

شکوفه های عناب

رضا جولایی

4.2

بسم الله الرحمن الرحیم
رمان شکوفه‌های عناب از زبان ۴ راوی یا شاهد واقعه روایت می‌شود. رمانی قطور که خواندنش حوصله‌ی زیادی می‌خواهد. درخلال روایت اعدام جهان‌گیر خان، روزنامه‌نگاری در دوران مشروطه، به توپ بستن مجلس نیز روایت شده.
چند نکته درمورد این رمان :
۱. کار آقای جولایی کم نظیر هست. شخصیت‌پردازی فوق العاده عالی انجام شده.
۲. توالی راوی‌ها رعایت نشده. که کمی موجب گیج شدن خواننده می‌شود. هر راوی شروع به صحبت می‌کند باید چند خطی بخوانیم تا متوجه بشویم کدام شخصیت دارد صحبت می‌کند. البته ممکن است نویسنده از قصد توالی راوی‌ها را رعایت نکرده تا اوضاع آشفته‌ی آن زمان را نشان بدهد.
۳. شخصا با راوی اول یعنی همسر جهانگیر‌خان ارتباط برقرار نکردم. این شخصیت تا اخر داستان منفعل است و صرفا خاطراتی را بازگو می‌کند. اما اخر داستان متحوا می‌شود و تصمیم می‌گیرد پسرش را مانند همسرش تربیت کند تا ادامه‌ دهنده‌ی راه پدر شود.
۴. شخصیت بوریس، ستوان روس، از همه بیشتر من را جذب کرد. کل رمان را به خاطر او خواندم.
۵. تعداد کلماتی کهلنروزه کاربرد ندارند و در همان زمان قاجار استفاده می‌شدند زیاد است. این موضوع برای من جذاب بود و من را وا می‌داشت به دنبال معنی آن ها بروم. هرچند از سیاق جمله معنی تا حدی مشخص بود.
۶. آقای جولایی، روس‌ها رو به توپ بست😅 و انگلیس‌ها را فراموش کرد. (بیشتر از این توضیح نمی‌دم)

و من الله توفیق

جمال مستور (شناخت جایگاه زن): برگرفته از سخنان استاد فاطمه میرزایی (لطفی آذر)

موسسه فرهنگی سائحات

5.0

        بهترین کار برای شکستن این مانع قوی، حجاب است. که مانع توجه بیش از حد زن به بعد مادی و هوای نفسش می‌شود و او را به زیبایی‌های انسانی درونش سوق می‌دهد.

اسطوره های عشق: بر اساس داستان واقعی

کمال سید

3.2

        و حالا برای تو مینویسم میسون، عزیز من❤
شاید تصورش هم نمی‌کردی سال‌ها بعد زنانی سرگذشت تو را بخوانند و چنان شیفته‌ات شوند که آرزویشان دیدار با تو در بهشت باشد، حتی برای لحظه‌ای!
چقدر قرآن عزیز ما زیبا میفرماید که:

🌸لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ
🌸ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ

تو همان احسن تقویم هستی که در اسفل السافلینِ این دنیا (زندان‌های رژیم منحوس بعث) گیر افتاده‌ای و تلاش می‌کنی خودت و دیگران را به حقیقت انسانیت بازگردانی🍃

#برای_میسون

هوای من

نرجس شکوریان فرد

3.9

        نسبت به جلد اولش جذاب‌تر بود. روشی که خانم شکوریان‌فرد برای انتقال مفاهیم عمیق انتخاب کردند بسیار شبیه به شیوه‌ی شهیده بنت الهدی صدر هست. چقدر شما با این روش موافق هستید؟ آیا برای جوان امروز جذابیت دارد؟

باشگاه‌ها

باشگاه کتاب‌خوانی فاروق

34 عضو

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

بریده‌های کتاب

تربیت سالم در خانه

جین نلسن

4.8

صفحۀ 60

فعالیت‌ها

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/5

4.4

صفحۀ 38

برای زیارت آداب خاصی داشتم. حین سفر دور هم بودن و شلوغ کاری را دوست دارم اما پای زیارت که پیش می‌آید دلم می‌خواهد خودم باشم و خودش. رسیدم روبروی ضریح. دست‌هایی که به پنجره گره خورده بودند و به این راحتی جدا نمی‌شدند. درست یا غلطش را نمی‌دانم، اما معمولاً تلاشی برای رفتن کنار ضریح توی آن ازدحام نمی‌کنم. معتقدم گره را باید با دل زد نه با دست. حرف‌هایم را زدم و از دردهایم گفتم. امام صبورانه شنید.

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/7

4.4

صفحۀ 190

نیمه‌های شب سجاده را پهن کردم. چادر نمازم را انداختم روی سرم. دردی عمیق تمام وجودم را پر کرد... پسرم توی آغوشم نبود. سرم را گذاشتم روی مهر و بلند بلند گریه کردم. یاد حرف‌های زن دایی افتادم. چند بار با خودم تکرار کردم : " برای طفل رباب گریه کن ، خدیجه"

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/7

4.4

صفحۀ 195

مامه می‌گفت : هر چیزی از امیرالمومنین بخواهید جواب رد نمیده. خواسته‌هایم رنگ و بوی دنیایی نداشت. به قول مامه باید از آدم‌های بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید. چیزهایی که ماندنی باشد

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/8

4.4

صفحۀ 232

من اگه این تسبیح رو از خودم جدا کنم گم می‌شم. موقع ذکر گفتن دستم تو دست خداست، پس هیچ وقت گم نمی‌شم. با خوشحالی گفتم : بی بی، منم دست خدا رو گرفتم. . خودم چسباندم به مشبک های ضریح. دست بی بی رها کرده بودم. به تسبیح توی دستم خیره شدم. با خودم گفتم : دیگه گم نمی شم.

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/5

عارفه سامی 🧕🏻💍 بریدۀ کتاب منتشر کرد.

4.4

صفحۀ 48

ام علا مرا در خودش ذوب کرد و روزگارم را با آمدن شیرین کرد

فاطمه محمدی پسندید.

1403/5/12

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

مُتَوَسِم بریدۀ کتاب منتشر کرد.

4.4

صفحۀ 175

نهایت عجز و قساوت صدام بود که برای دستگیری دشمنانش، خانواده های بی گناهشان را گروگان می گرفت.

فاطمه محمدی پسندید.

1403/5/18

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

4.4

صفحۀ 62

دلم می‌خواد غربت علی (ع ) رو فریاد بزنم.

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/8

4.4

صفحۀ 222

موضوعی که خیلی برام جالب بود قرآن خواندن خاله بود که روزانه یک سوم قرآن را ختم می‌کرد. خصوصاً اینکه چند صفحه را به حضرت عزرائیل تقدیم می‌کرد علتش را که پرسیدم گفت می‌خواهم با عزرائیل رفیق بشم که راحت‌تر جونم رو بگیره.

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/7

4.4

صفحۀ 210

دو هفته بعد از زایمانم یکی از هم بندهای سید محمد که تازه آزاد شده بود، پیامی آورد. گفت : سید محمد نقشه‌ای کشیده تا بتونه از پنجره کوچک حمام زندان که رو به خیابان است شما رو ببیند. بگو، در فلان روز و فلان ساعت بیایند آن طرف خیابان و نوزاد را هم بیاورند. اگر پسر است در پارچه سبز و اگر دختر است در پارچه سفید بپیچند....

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/8

4.4

صفحۀ 230

بی تابی نکن، یادت باشد همیشه صبور باشی و شکور. من هرچی دارم از صبر دارم. به هر چیزی که خدا برات مقدر کرده راضی باش و مطمئن باش سختی‌ها رو برات جبران می‌کنه.

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/7

4.4

صفحۀ 189

خدایی که بنده‌هاشو امتحان می‌کنه خودش هم صبر میده

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/5

عارفه سامی 🧕🏻💍 بریدۀ کتاب منتشر کرد.

4.4

صفحۀ 37

گنبد طلایی حرم امام رضا گل کرد توی چشم‌هایمان

فاطمه محمدی پسندید.

1403/5/12

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

4.4

صفحۀ 173

سه سال و نیم در زندان بودم. دو سال بدون ام علاء که خیلی سخت گذشت. یک سال و نیم هم همراه ام علاء که توانستم رشد کنم و درس بگیرم؛ درس صبوری و گذشت. سلول از دریچه چشم های ام علاء جای بدی نبود، بلکه رحمتی بود که رزق عظیمی به دنبال داشت و من بعد ها به این نتیجه رسیدم.

فاطمه محمدی پسندید.

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

1403/5/7

عارفه سامی 🧕🏻💍 بریدۀ کتاب منتشر کرد.

4.4

صفحۀ 22

یک بار که پدرم رو در حال خوندن نماز شب دیدم، نمازش که تمام شد، کنارش نشستم و گفتم : کاش جای شما بودم پدر. بچه داری فرصت عبادت رو از من گرفته پدرم لبخندی زد و گفت : فخریه موافقی مبادله کنیم؟ ثواب بچه‌داری تو مال من، ثواب نمازهای شبم مال تو. بدون فوت وقت گفتم : موافقم. پدرم پیشونیشو گذاشت روی مهر و چند دقیقه بعد سرش رو برداشت و گفت : ضرر کردی دخترم ثواب تربیت اولاد خیلی زیاده

فاطمه محمدی پسندید.

1403/5/13

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی

فاطمه محمدی یادداشت نوشت.

4.4

صفحۀ 236

گفتم:" خب بی بی! جای امام حسین هم خوبه. چرا براشون گریه می کنید؟" بی بی .....گفت:" آره، بی بی! قطعا جای امام حسین تو بهشته. ولی ما میدونیم که چطور شهیدش کردن. میدونیم که چقدر به خودش و خانوادش ظلم کردن. لب تشنه، تو اون کویر داغ، بعد هم یکی یکی فرزندانش رو جلوی چشمش شهید کردن. گریه ما بخاطر این همه ظلم در حق پسر فاطمه س، حسناء! امام حسین این اشک ها رو خوب میخره از ما. این اشک ها و روضه ها و نوحه خوانی ها یعنی اینکه ما تا قیامت ظلمی که دشمن در حق اهل بیت کرده رو فراموش نمی کنیم. یعنی اینکه ما خون خواه خون امام حسینیم. بچه هامون توی این روضه ها تربیت می شن. اگر این اشک ها قطع بشه تربیت حسینی هم فراموش می شه، حسنای من!"

1403/8/15

ام علاء؛ روایت زندگی‌ ام‌ الشهداء فخرالسادات طباطبایی