کتابی متفاوت، جذاب، عاشقانه و مذهبی که در نوع خود بی نظیره. واقعا فقط باید خوندش و نمی‌شه با کلمات توصیفش کرد پس باید بگم:
پیشنهادش می‌کنم.
      

        شروع قشنگی داشت اما سطح کتاب زیاد بالا نبود.
بیشتر احساس می‌کردم دارم یه رمان اینترنتی می‌خونم تا کتاب. جملات قشنگ زیاد داشت و خیلی‌هاش خوراک نوشتن توی بهخوان اما من پایانش رو دوست نداشتم.
 شاید اگر این کتاب رو توی سن ۱۲ سالگی می‌خوندم می‌گفتم وای چقدر احساسی و پا به پاش اشک می‌ریختم اما الان به نظرم زیادی فانتزی بود.
متأسفانه من فرصت طلایی خواندن این کتاب رو که همون توی ۱۲ سالگی بود از دست دادم و الان از اون‌هایی شد که باید بگم:
پیشنهادش نمی‌کنم.
      

        کتابی که با دیدی جدید به واقعه عاشورا نگاه کرد. هر لحظه با شخصیت اصلی این داستان همراه می‌شوید و هربار که به خطر می‌افتد، نفس در سینه تان حبس می‌شود و هربار با شنیدن قصه‌ی شهدای کربلا، غمگین یا شاید حتی اشک‌تان در می‌آید. واقعیت را بخواهید ما هرچه در مورد عاشورا بخوانیم باز هم خیلی چیزها را درباره اش نمی‌دانیم.
درنهایت:
کتابی عاشورایی و مناسب برای نسل جدید
      

        زمانی که درحال خرید این کتاب از غرفه کتابستان معرفت بودم، غرفه‌دار در رابطه با این کتاب گفت:«یه جورایی شبیه سریال گاندوعه.» شاید همین توضیح من رو علاقه‌مند به خواندن این کتاب کرد.
اما نظر من:
در ابتدای کتاب نویسنده به‌حدی پلیس ماجرا را صریح بگویم خفن جلوه می‌دهد که توقع‌تان واقعا از این فرد بالا است؛اما در ادامه می‌بینید که هیچ عملی را نمی‌تواند انجام دهد تا متهم دستگیر شود. در نهایت هم خود متهم دلش به حال پلیس ماجرا سوخته و اندکی اطلاعات به او می‌دهد.
در اصل دست برتر را متهم داستان دارد و با هر اشتباهی که پلیس انجام می‌دهد شما ناامیدتر می‌شوید.

پیشنهادش نمی‌کنم.