مادربزرگ سرخپوستش گفت: یک روز خودت می‌فهمی، تو نمی‌تونی از روح بزرگ جلو بزنی. در این فاصله باید خودت رو حاضر کنی تا وقتی اون روز فرارسید، کاملاً آماده باشی!

نمایشگهی باشد این روزگار نمایشگران اندر آن بی‌شمار کدام است بازیگر چیره دست که بر جایگاه نخستین نشست...

اگر کسی تاریخ بی‌شائبه آن ایام را بخواند و بر کارها و اقدامات کارکنان وقت که بیشتر از روی اغراض شخصی و دایرهٔ کوته‌نظری است نظر کند، آن‌ها را به زبان سادهٔ کودکان بداخلاق بیشتر تشبیه می‌کند تا رفتار یک دولت و ملت دارای اساس مشروطه در مقابل اولتیماتوم چهل‌و‌هشت ساعتهٔ دشمن قوی پنجهٔ روس و در مقابل چندهزار قشون اجنبی که وارد خاک او شده و پی‌در‌پی زیاد گشته، رو به مرکز می‌روند.

گریه نکن خواهرم. در خانه‌ات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که آمدی سحر را ندیدی!